این مقاله در تاریخ ۳۰آذر۹۹ بهروزرسانی شد.
در مقاله راهنمای کامل هدف گذاری میخوانیم:
قبل ار پرداختن به هر مفهومی لازم است که بدانیم چرا میخواهیم به آن موضوع بپردازیم. سپس تفاوتهای آن را با مفاهیم مشابهش بدانیم. هدف هم از این قاعده مستثنا نیست. برای همین در ابتدای این مقاله ابتدا به اهمیت و ضرورت هدف گذاری میپردازیم و پس از اینکه تعریف کردیم هدف و هدف گذاری جیست، تفاوت هدف با مفاهیم مشابه آن را بیان میکنیم.
اهمیت و ضرورت هدف گذاری
«چرا باید هدف گذاری کنیم؟» تابهحال به جواب این سؤل فکر کردهاید؟ اگر بخواهیم اهمیت و ضرورت این موضوع را برای انسان توضیح بدهیم، میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
- ماهیت وجودی انسان طوری است که نمیتواند هدف نداشته باشد. تمام موجودات هستی از یک موجود کوچک و مشمئزکننده گرفته تا حتی جزرومد دریا که پدیدهای طبیعی است، زندگیِ هدفمندی دارند و بهدنبال ایفای نقش در جهان هستند؛ بنابراین دور از شأن انسان است که بدون هدف در این جهان زندگی کند؛
- ازآنجاییکه ۷ میلیارد انسان روی کرۀ زمین خواسته یا ناخواسته، خودآگاه و ناخودآگاه هدفی دارند، غیرطبیعی است که تنها یک نفر هیچ هدفی نداشته باشد؛ بنابراین هدفمندی جزء جدانشدنیِ زندگی هر انسانی است؛
- اگر با رویکرد دیگری به انتخاب هدف و برنامه ریزی برای آن نگاه کنیم، میتوانیم بگوییم که میتوان هیچ هدفی نداشت؛ اما این بیهدفی باعث میشود که در طرح و برنامۀ انسانهای هدفمند قرار گیریم. درواقع هر انسان بیهدفی هم برای خودش هدفی را انتخاب کرده و هدف او تابعیت است. این انتخاب مثل این است که انتخاب کنیم زنده باشیم یا زندگی کنیم.
فردی که هیچ هدفی ندارد، از سر بیمسئولیتی انتخاب کرده است که تابع انسانهای هدفمند باشد. این شخص کورکورانه کارهایش را انجام میدهد و مستقل نیست؛ بنابراین در آینده فردی افسرده، پشیمان و سرخورده خواهد بود؛ چون به سمتی حرکت کرده است که آب و باد او میبرد. انسان پیچیدهترین مخلوق این دنیاست و دور از شأن اوست که هیچ هدفی نداشته باشد.
آیا هدف گذاری شرایط خاصی دارد؟
آیا برای هدف گذاری پیشنیازی لازم داریم؟ درست است که فکر کنیم باید به سطحی از آگاهی، مهارت یا تجربه برسیم تا بتوانیم این کار را انجام بدهیم؟
خیر. شرایط پیشنیازی وجود ندارد. هر فردی در هر سنی میتواند برای رسیدن به اهدافش دست به کار شود؛ تنها دو پیشفرض برای هدف گذاری وجود دارد:
- تعالیخواهی بهمعنی ییشرفت و خروج از وضعیت کنونی. به این معنی که فرد بخواهد از وضعیت حالِ حاضرش خارج شود و به وضعیت بهتری برسد. این تعالی باعث رضایت در فرد میشود.
- تغییرپذیری. هدف گذاری و تغییرپذیری به هم گره خوردهاند و هیچ فردی نیست که بخواهد هدفی داشته باشد؛ اما تغییر نکند.

هدف چیست؟
هدف بهمعنی خواستۀ مطلوب است؛ خواستهای که رسیدن به آن احتمالاً در ما احساس رضایت و شادی ایجاد میکند؛ اگر بخواهیم برای روشنشدن موضوع مثال بزنیم میتوانیم بگوییم اهداف مدیربان در سال ۹۹ عبارتاند از: برگزاری چندین دورۀ هدف گذاری حرفه ای، شروع و برگزاری دورۀ جامع آموزش مدیریت با عنوان مدیر حرفهای و برگزاری چندین دورۀ آموزش کوچینگ با عنوان کوچ ماهر.
ما باید در هدف گذاریمان دقیقاً مشخص کنیم که در هرکدام از این دورههای آموزشی میخواهیم تا این تاریخ این مقدار آموزش بدهیم و خروجی ما بعد از برگزاری این دورهها این باشد: از نظر مالی به این سطح از درآمد برسیم، درآمدمان را در این زمینهها خرج کنیم، در این زمینهها سرمایهگذاری کنیم، به این تعداد کاربر در سایت و در شبکههای اجتماعیمان برسیم و… .
گاهی در این فرایند مجبور میشویم اهدافمان را باتوجهبه محیط تعدیل کنیم. بهعنوان مثال باتوجهبه به شیوع بیماری کرونا مدیربان مجبور شد آموزشهایش را بهسمت مجازی پیش ببرد؛ بنابراین در هدف گذاری انعطافپذیری یکی از مواردی است که باید در نظر داشته باشیم.
اگر دوست دارید هدف گذاری را به صورت کارگاهی و همراه با تمرین یاد بگیرید در دوره آموزش هدف گذاری شرکت کنید.
هدف گذاری چیست؟
تعریف هدف گذاری
هدف گذاری ابزار یا مسیری است برای رسیدن به خواستهها، رفع نیازها و پیداکردن مطلوبیت ما. این مطلوبیت میتواند در حوزۀ فردی، کسبوکار، اقتصاد، جامعه یا حتی جهانی باشد.

استفان کاوی: «هدف، تنها چیزی است که از ترس نیرومندتر است.»
هدف گذاری در کدام گام از مهارت خودآگاهی جای میگیرد؟
در سطحی بالاتر میتوانیم بگوییم هدف گذاری ابزاری برای کشف نیازها، خواستهها و شرایط مطلوب ماست؛ یعنی ممکن است بهاندازۀ کافی خودآگاهی نداشته باشیم و در مسیر انتخاب هدف و تلاش برای رسیدن به آن به خودآگاهی برسیم.
گفتنی است خودآگاهی و هدف گذاری گامبهگام و باهم رشد میکنند و شکل میگیرند؛ زیرا هر فردی در مسیر انتخاب هدف و برنامه ریزی برای آن با موانعی مواجه میشود که به خودآگاهی او کمک میکند. بنابراین این دو مهارت در هم تنیده هستند. حتی میتوانیم بگوییم هدف ما از هدف گذاری میتواند کسب خودآگاهی باشد؛
هرچند بعضی از انسانها عقیده دارند که قبل از اینکه هدفی را انتخاب و برایش برنامه ریزی کنیم، باید به سطحی از خودگاهی برسیم و سپس اقدام کنیم. من با این عقیده مخالف هستم؛ زیرا عقیده دارم بعد از از اینکه هدف گذاری میکنیم به خودآگاهی میرسیم؛ زیرا عملگرایی ریشۀ یادگیری است و نه تفکر. بنابراین فرایند انتخاب هدف و برنامه ریزی برای آن منبع خودآگاهی است. البته اگر کسی خودآگاهی داشته باشد، طبیعتاً میتواند اهداف بهتری انتخاب کند.
امام علی: «خودآگاهی درحقیقت تواناییِ شناختِ خود و آگاهی از ویژگیها، ضعفها و قوتها، تمایلات، ترسها و انزجارهای خویش است.»
فرض کنید هدف شما این است که مهندس معمار شوید. بعد از اینکه به این هدف رسیدید، متوجه میشوید از انسانهای این صنعت خوشتان نمیآید یا در این کار استعداد ندارید یا تصوری که از معماری در ذهنتان داشتهاید، با آنچه در واقعیت میبینید تفاوت زیادی دارد؛ بنابراین تصمیم میگیرید دیگر در این حوزه فعالیت نکنید. این تصمیم شما بهدلیل خودآگاهی بود که در دل هدف گذاری شما به دست آمد؛ بنابراین هدف گذاری کمک میکند تا به خودآگاهی برسیم.
اگر بهدنبال توسعه و رشد فردی خودتان هستید، پیشنهاد میکنیم تماشای ویدیوی نقش بهرهوری در زمان را از دست ندهید.
تفاوت هدف با مفاهیم مشابه
چرا آگاهی از تفاوت هدف با مفاهیمِ مشابهش مهم است؟ در ادامه دلایلی را آوردیم که مشخص میکند چرا باید این تفاوتها را بدانیم:
- تمام این مفاهیم ابزارهایی برای موفقیت هستند؛ بنابراین باید با مفهوم همۀ آنها آشنا باشیم؛
- باید تفاوت این مفاهیم را بدانیم تا آنها را بهجای هم استفاده نکنیم؛ فرض کنید خودروی شما خراب شده باشد. اگر برای ترمیم آن از ابزار اشتباهی استفاده کنید، آیا مشکل شما حل میشود؟ قطعاً نه… .
خب حالا میتوانیم به تعریف هدف و تفاوت آن با مفاهیم مشابهش بپردازیم.
تفاوت هدف و چشمانداز
حالا که با مفهوم هدف آشنا شدید، میتوانیم به بررسیِ مفاهیم مشابه آن بپردازیم. یکی از این مفاهیم چشمانداز است. چشمانداز آیندۀ مطلوب ماست که باید ویژگیهای زیر را داشته باشد:
- متهورانه باشد؛ یعنی بیشتر از امکان ما باشد؛
- راجع به آینده باشد؛
- سنجشپذیر باشد.
شاید بتوان تفاوتهای هدف با چشمانداز را بهصورت زیر فهرست کرد:
- چشمانداز بُرد بیشتری نسبت به هدف دارد؛ بهعبارتی طولانیتر است و تحقق آن به زمان زیادتری نیاز دارد؛
- هدف از چشمانداز سیالتر است؛
- هدف میتواند خیلی کوچک باشد؛ مثلاً در یک بازۀ زمانی هدف ما در مدیربان برگزاری ۱۰ لایو در عرض یک هفته در صفحۀ اینستاگراممان بود؛
- هدف یک نقطه را نشانه میگیرد؛ درحالیکه چشمانداز محدودۀ زمانی مشخصی دارد؛ بهعبارتی چشمانداز از هدف خیلی جامعتر است.
چشمانداز در حوزۀ فردی غالباً ۵، ۱۰ و ۲۰ساله و در حوزۀ کسبوکاری ۱۰، ۱۵ و ۲۰ساله نوشته میشود؛ در بعضی از کسبوکارها مثل صنعت فولاد این عدد به ۵۰ سال هم میرسد؛ زیرا در این صنایع فناوری خیلی کند تغییر میکند.
شاید بتوانیم به این صورت بگوییم که چشمانداز مجموعۀ اهدافی است منطبق بر یک سری شاخص که ما را به نقطهای مشخص میرساند. در دلِ چشمانداز جهت، ارزشهای بنیادی، شناسایی محیط و. . . وجود دارد.
مثال: چشمانداز مدیربان این است که تا ۲۰ سال آینده مرجع حمایتگری کسبوکارها در خاورمیانه باشد.
نکته: هدف و چشمانداز دوایری هستند که در زمینههایی باهم همپوشانی دارند.
تفاوت هدف و رسالت
لازم است که قبل از اینکه به تعریف رسالت بپردازیم، به این نکته اشاره کنیم که بحثهای مُلایی که به تفاوت بین رسالت و مأموریت و mission میپردازند، مانع کاربردیبودن موضوع میشود.
بین رسالت، mision و مأموریت تفاوت زیادی وجود ندارد.
راسل ایکاف رسالت را اینطور تعریف میکند: «رسالت، سرزمینِ موعود برای مسیحیان در جنگ صلیبی است.»
شاید بهترین پاسخ برای این سؤال که رسالت من (چه در حوزۀ فردی و چه در حوزۀ کسبوکاری) چیست؟ یافتنِ پاسخِ این سؤالات باشد: ماهیتِ من از بودن در اینجا چیست؟ زِ کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود؟
مثال: مدیربان رسالت خودش را کمک به آدمها و کسبوکارشان میداند.
تفاوت هدف و ارزش
ارزش عاملی است که در انتخابها و تصمیمات ما خودش را نشان میدهد، همیشه جاری و با ماست و هیچجایی تمام نمیشود؛ مثل اکسیژن و خون. اهمیت ارزش هم بهاندازۀ اکسیژن برای هر انسانی زیاد است. بهعنوان مثال ارزش من یادگیری مستمر و بیوقفه است.
این ارزش قابل اندازهگیری نیست؛ اما قابلیت ارتقا دارد و در سبک زندگی من خودش را نشان میدهد؛ گفتنی است که ارزش میتواند در دل اهداف جای گیرد؛ به این معنی که یادگیری مستمر و بیوقفه میتواند یکی از اهداف من باشد؛ بهعبارتی هدف من میتواند این باشد که به فردی یادگیرنده تبدیل شوم.
من برای رسیدن به این هدفِ ارزشی باید هدف گذاری کنم و برای خودم شاخصی در نظر بگیریم، هر روز زمانی را برای یادگیری اختصاص دهم و کل سبک زندگیام سوار و منطبق بر مدل یادگیرندگی باشد؛ به این معنی که مدل زندگی من طوری طراحی شود که همیشه در حال یادگیری باشم.
تفاوت هدف و آرزو و رؤیا
آرزو خواستهای دور اما دستیافتنی است؛ اگر بخواهم تفاوت هدف، آرزو و رؤیا را در قالب مثال توضیح دهم، میتوانم بگویم که چشمانداز من (فرهادینیا) برگزاریِ پروژۀ business show در نمایشگاه تهران در سال ۹۶ بود. تحقق این چشمانداز در ۱۰ سال بعد برای من آرزو محسوب میشد؛ اما با تلاش من محقق شد. بنابراین آرزوها با وجود دوربودن محققشدنی هستند.

رؤیا خواستهای بسیار دور و دستنایافتنی است؛ مانند ۱۵ بار سفر به کُرۀ ما در سه سال. این خواسته شبیه رؤیاست. شاید یک بار محقق شود؛ اما بیشتر از آن تقریباً دستنایافتنی است.
تفاوت هدف و انگیزه
انگیزه موتور حرکت بهسمت هدف است. هر انسانی ممکن است گاهی اوقات انگیزۀ کافی برای کارکردن نداشته باشد. درواقع، هیچ انسان تنبلی روی کرۀ زمین وجود ندارد؛ اما انسانهای بیانگیزۀ زیادی وجود دارند.
خب اینجا این سؤال مهم مطرح میشود که وقتی انگیزه نداریم، چه کنیم؟ اجازه دهید جواب این سؤال را از زبان نقاشی بزرگ بدهیم. وقتی از این نقاش بزرگ میپرسند: «وقتی انگیزه نداری، چه میکنی؟ » نقاش میگوید: «نقاشی میکشم؛ زیرا با کشیدن نقاشی تابلوی آن را میفروشم و از فروش آن انگیزۀ مضاعف برای کشیدنِ نقاشی پیدا کنم»
درحقیقت، کاری که نقاش میکند اراده است. اراده بارها و بارها از انگیزه قیمتیتر است. اراده باعث میشود دست به اقدام بزنیم؛ اقدامی که نتیجۀ آن باعث میشود انگیزه پیدا کنیم. انگیزه و اراده بنزینِ حرکت بهسمت هدف هستند.
مثال: همان طور که نیتروژن تقویتکنندۀ بنزین ماشین برای حرکت است، انگیزه تقویتکنندۀ حرکت بهسمت هدف است.
چه ارتباطی بین اهداف وجود دارد؟
هر هدفی در درازمدت ابزاری برای هدفی بزرگتر میشود؛ فرض کنید هدف من کسب درآمدِ ۵میلیون تومانی در ماه باشد. این هدف در درازمدت و در فاصلۀ طولانیتر ابزاری برای خرید لباس میشود. خریدنِ لباس میتواند هدف دیگری از من باشد: هدف کسب آبرو.
چه ارتباطی بین هدف و اقدامکردن وجود دارد؟
گام بعد از هدف گذاری، برنامه ریزی برای رسیدن به هدف است. این برنامه ریزی درواقع همان اقدامکردن است. قطعاً تنها رؤیاپردازی برای رسیدن به هدف ما را به جایی نمیرساند.
ضرورت داشتنِ هدف گذاری و برنامه ریزی
اگر قرار بود همه به تمام خواستهها و اهدافشان بدون هیچ طرح و برنامهای برسند، پس دیگر مطرحکردن هدف گذاری و برنامه ریزی موثر معنایی نداشت. متأسفانه افراد نمیتوانند به خواستهها و اهدفشان برسند و معمولاً یا وقت کم میآورند یا خودشان کم میآورند؛ زیرا درگیر عوامل و موانعی هستند؛ ازجمله: پراکندگی، نداشتنِ مدیریت زمان، بیهدفبودن، ننوشتنِ کارها، نداشتنِ عزت نفس و اعتمادبهنفس، ناتوانی در حل مسأله و… .
برنامه ریزی ابزاری است که به ما کمک میکند تا برای رسیدن به اهدافمان اقدام کنیم و روی اهدافمان متمرکز شویم. تعهد ما را در مسیر رسیدن به اهدافمان بیشتر میکند و از هدررفتن زمان ما در طول روز جلوگیری میکند.
اگر مایلید دربارۀ ویژگیهای هدف گذاری و برنامه ریزی موثر بیشتر بدانید، محتوای ما با عنوان ویژگیهای برنامه ریزی و هدف گذاری موثر را بخوانید.
حوزه های هدف گذاری
هدف گذاری مهارتی است که میتوانیم آن را در همۀ حوزههای زندگی به کار ببریم. در ادامه چند نمونه از این حوزهها را باهم بررسی میکنیم؛ ازجمله حوزۀ مالی.
یکی از تفاوتهای انسانهای هدفمند و بیهدف در این است که معمولاً انسانهای هدفمند مشکل مالی ندارند. به نظر شما برای رسیدن به اهداف مالی در زندگی چه باید کرد؟
حتماً شما هم تابهحال در حوزه مالی هدف گذاری کردهاید. پیشنهاد میکنیم قبل از شروعِ بحث چند دقیقه فکر و تجربیات قبلیتان را یادداشت کنید.
منظور از هدف گذاری در حوزه مالی چیست؟
هدف گذاری در حوزه مالی به این معناست که در یک بازۀ زمانیِ مشخص به سطح دلخواهی از وضعیت اقتصادی برسیم. این کار لزوماً با افزایش حقوق یا درآمد ممکن نیست؛ مثلاً شما میتوانید با قناعتکردن جلوی خیلی از هزینههای غیرضروری زندگی را بگیرید.
فرض کنید برای تولد همسرتان ۵میلیون تومان کنار گذاشتهاید و قرار است مهمانی مفصلی بگیرید. اما همسر شما بیشتر از مهمانی به محبت شما نیاز دارد؛ بخشی از هدف گذاری مالی شما میتواند این باشد: «بهجای صرف ۵میلیون برای تولد به همسرم هدیۀ واقعی و موردنیاز او را میدهم. با این کار هم در هزینههای زندگیمان صرفهجویی میکنم و هم به اهداف مالی در زندگی مان میرسیم.»

مراحل هدف گذاری مالی
هدف گذاری مالی تقریباً به هدف گذاری در بخشهای دیگر زندگی شبیه است؛ اما در این حوزه به بررسیهای دقیقتری نیاز داریم؛ زیرا سروکار ما با اعداد و ارقام است و تحلیل ما کمّی است.
هدف گذاری مالی ۴ مرحله دارد:
- بودجهبندی؛
- ثبت هزینهها و درآمدها؛
- بررسی ماهانه؛
- هدف گذاری برای آینده (ماه آینده).
بودجهبندی
اول هر ماه باید براساس دارایی و نیازهای ابعاد مختلف زندگیتان هدف گذاری کنید و برای هرکدام از این ابعاد بودجۀ مالی در نظر بگیرید؛ مثلاً برای ملزومات زندگی ۶۰درصد از درآمد، برای تفریح ۲۰درصد، برای سرمایهگذاری ۱۵درصد و برای امور عامالمنفعه (امور خیر) ۵درصد اختصاص دهید.
ثبت درآمدها
از مجموع درآمدهای ماهانهتان فهرستی تهیه کنید تا درنهایت مشخص شود چقدر درآمد خواهید داشت. سعی کنید در هر ماه برای خودتان درآمد ثابت ایجاد کنید.
ثبت هزینهها
طبق بودجهبندی که داشتید در این بخش باید هزینههایتان را در طول ماه فهرست کنید و در آخر ببینید آیا طبق بودجۀ تعیینشده خرج کردهاید یا خیر.
بررسی ماهانه
در پایان هر ماه باید مثل یک حسابدار به بررسی دخلوخرجتان بپردازید و بررسی کنید چه هزینههایی داشتید. کدام هزینهها ضروری و کدام غیرضروری بوده، کدام هزینهها بر مبنای نیاز شما بوده و کدام براساس خواستۀ شما، چه سرمایهگذاریهای موفقی کردید، چقدر کسری بودجه داشتید یا در پایان ماه اضافه هم آوردهاید. جه منابع درآمدی دارید، به چه طریقی میتوانید در ماه آینده درآمدتان را افزایش دهید و… . اینها سؤالاتی است که باید در پایان هر ماه از خودتان بپرسید تا با خودآگاهی اهداف مالی ماه آینده را مشخص کنید.
پس از بررسی ماهانه حالا وقت هدف گذاری برای ماه آینده است. وقتی با این قاعده آشنا شوید، میتوانید به هدف گذاری های بلند مدت (سالانه و چندساله) هم فکر کنید و در آخر باید به مرحلهای برسید که با تخصصی که دارید، کسبِ درآمد کنید و با سرمایهگذاریِ درست داراییهایتان را افزایش دهید.
حتماً بخوانید: در مقالۀ هدف گذاری مالی مراحل هدفگذاری را از بُعدی دیگر (نگرشی) بررسی کردهایم.

اصلی مهم در برنامه ریزی و هدف گذاریِ مالی
یکی از اصول مهم در برنامه ریزی و هدف گذاری مالی این است که حتماَ حتماَ و حتماُ هزینهها، درآمدها و نیازهایتان را ثبت کنید، بررسی ماهانه داشته باشید، کارهای جدید راه بیاندازید، درآمد فعال داشته باشید و بودجهبندی را فراموش نکنید.
نویسنده: جناب آقای مهدی فرهادینیا
ویراستار: سرکار خانم ریحانه مهدوی
بازخورد: هدف گذاری و برنامه ریزی | مدیربان