راهنمای مطالعه مقاله
Toggleتعریف اجرای استراتژی
اجرای استراتژی بهمعنای تبدیل استراتژیهای تدوین شده به اقدامات عملی از طریق فرآیندهایی منسجم و منطقی است؛ به عبارتی اجرای استراتژی فرآیندی نظاممند برای تبدیل ایدهها به واقعیت محسوب میشود.
صرفاً تدوین استراتژی کافی نیست؛ بلکه اجرای مؤثر آن برای موفقیت سازمانی حیاتی است. در واقع، اجرای استراتژی بهمعنای بهثمر رساندن برنامههای تدوینشده است
در این مطلب از مدرسه کسب و کار مدیربان تصمیم داریم درباره اجرای استراتژی در سازمان، اصول آن، موانع و چالشهای پیش رو صحبت کنیم و نقش تیم ها را در اجرای استراتژی شرح دهیم. با ما همراه باشید.
چهار اصل اجرای استراتژی
اصول استراتژی بهمنزله راهنماییهای پایه برای سازمانهایی هستند که میخواهند شکاف بین تدوین و اجرای استراتژی را پر کنند. این اصول عبارتند از:
۱. شفافیت و درک مشترک همه اعضای سازمان از استراتژی تدوین شده
اصل اول در اجرای استراتژی میگوید استراتژی باید قابل درک و مورد پذیرش تمامی اعضای سازمان باشد. داشتنِ یک چشم انداز جذاب که وضعیت مطلوب آینده را توصیف کند و بهراحتی قابل انتقال باشد، در رسیدن به درک مشترک اعضا از استراتژی کمک زیادی میکند.
از طرفی، خودِ استراتژی باید منطقی و قابل اجرا بوده و با اهدافی روشن و مشخص برای کارکنان و ذینفعان قابل فهم باشد. وقتی اعضای سازمان استراتژی را درک کنند، تعهد و انگیزه بیشتری برای اجرای آن خواهند داشت.
طبق نظرسنجیای که توسط انجمن مدیریت منابع انسانی و همکاری با بالانس اسکورکارد انجام شده است، ۷۳درصد از سازمانهای نظرسنجیشده اعلام کردند که جهتگیری استراتژیک واضحی دارند؛ اما تنها ۴۴درصد از آنها استراتژی خود را بهطور مؤثری به کارکنانی که باید آن را اجرا کنند، منتقل کردهاند.
۲. برخورداری از رهبری متعهد و قوی
رهبری قوی و تعهد بیقید و شرط در تمامی سطوح، بهویژه در مدیریت ارشد، برای اجرای موفق استراتژی حیاتی است. انتصاب یک رهبر واحد و مشخص (ترجیحاً مدیرعامل) بهعنوان مسئول اجرای استراتژی بسیار اهمیت دارد.
رهبری سازمان باید چشمانداز را برای اعضا بیان کرده و الهامبخش آنها باشد. متعهد بودن کارکنان و مدیران ردههای دیگر نیز در اجرای استراتژی حیاتی است؛ زیرا افراد بیتعهد میتوانند مانعی بزرگ باشند.
شرکت دادن کارکنان در مرحله تدوین استراتژی و شفاف سازی استراتژی برای آنها و در نظر گرفتنِ نظام پاداشِ مبتنی بر پیشرفت در افزایش تعهد آنها نقشی موثر دارد.
۳. همراستایی و یکپارچگی
پیادهسازی بهینه استراتژی مستلزم همراستایی ساختار سازمانی، نیروی انسانی، فرآیندها و سیستمها با اهداف استراتژیک است.
پیوند دادن استراتژی و فرآیندها تضمین میکند فعالیتهای روزانه در راستای اهداف کلان انجام میشود. ایجاد سیستم کنترل استراتژی برای نظارت و اصلاح، و همراستایی نظامهای پاداش با پیشرفت استراتژیک نیز این اصل را تقویت میکند.
۴. پویایی و یادگیرندگی در سازمان
اجرای استراتژی فرآیندی ایستا نیست؛ بلکه نیازمند یادگیری و سازگاری مداوم سازمان با تغییرات محیطی درونی و بیرونی است.
همچنین، فرهنگ عدم ترس که در آن افراد فرصت یادگیری از اشتباهاتشان دارند، پویایی را تقویت میکند. توانایی تدوین استراتژی و اجرای سریع و مؤثر آن جدید در محیطهای پرتلاطم، بهعنوان یک مزیت رقابتی مطرح میشود.
چالش ها و موانع اجرای استراتژی
تبدیل استراتژیها به واقعیت ذاتاً دشوار است
تبدیل استراتژی های تدوین شده به کارهای اجرایی نیازمند سرمایهگذاری مداوم در منابع مدیریتی است. این موضوع در سازمانهای بزرگ یا پیچیده که فاصله زیادی میان تصمیمگیرندگان سطح بالا و مجریان در سطوح پایینی وجود دارد، بهمراتب چالشبرانگیزتر است.
رویکردهای سنتی استراتژی دیگر جوابگو نیست
رویکرد سنتی که در آن استراتژی در سطح هیئتمدیره تدوین میشود و اجرای آن در لایههای پایینتر سازمان انجام میگیرد، دیگر در محیط پرشتاب امروز کافی نیست.
نبود یک تیم نظارت برای هماهنگی فعالیت های استراتژی سازمان
عدم وجود یک نهاد مشخص بر هماهنگی فعالیت های سازمان در اجرای استراتژی چالش اصلی دیگر است. این موضوع میتواند باعث از بین رفتن تمرکز و کاهش سرعت پیشروی شود؛ زیرا ممکن است واحدهای مختلف کسب و کار بدون هماهنگی با استراتژی های کلان سازمان اولویتهای خودشان را دنبال کنند. همچنین نبود تیم نظارت باعث دوبارهکاری و هدررفت منافع سازمان شود.
ساختارهای سازمانی انعطافناپذیر
فرآیندها و ساختارهای سازمانی که منعطف نیستند، نمیتوانند با محیط متغیر کسبوکار به سرعت هماهنگ شوند؛ بنابراین باعث بروز مشکل در اجرای استراتژی میشوند.
عدم وجود ابزارهای کافی برای سنجش عملکرد

یکی از مهمترین فعالیتهایی که در همپای اجرای استراتژی باید انجام شود، سنجش عملکرد است. سازمانهایی که عملکرد ضعیفی دارند، در مقایسه با سازمانهای موفق، بهمراتب در انتقال واضح استراتژی سطوح پایینتر مشکل دارند
عدم درک کامل کارکنان از نقش خود در اجرای استراتژی
درک ناکافی کارکنان از نقش و تأثیر خود در نتایجی که از اجرای استراتژی به دست میآید، به کاهش انگیزه منتهی میگردد. o تخصیص نامناسب منابع منجر به اتلاف فرصتها و کاهش بهرهوری میشود.
ضعف در مدیریت تغییر
ضعف در مدیریت تغییر شکست در اجرای استراتژی را تشدید میکند.
عدم یکپارچگی سازمانی
برای اجرای مؤثر استراتژی، لازم است سازمان به یکپارچگی مناسبی دست یابد. این موضوع معمولاً نیازمند تغییراتی در فرهنگ سازمانی و همچنین تعهد واقعی به اجرای فرآیندهای تصمیمگیری هماهنگ و مؤثر در همه سطوح سازمان است