اغلب افراد واژههای مدیریت و رهبری را بهجای یکدیگر استفاده و تصور میکنند این دو واژه معنای یکسانی دارند؛ درحالیکه تفاوتهای کلیدی در عملکرد یک رهبر و یک مدیر وجود دارد. هرچند هر دو این سِمتهای شغلی در دورههای آموزشی مدیریت مانند دوره Mba تدریس میشوند. اما واقعا تفاوت مدیر و رهبر چیست؟ بهتر است بدانید تفاوت رهبری و مدیریت در سازمان مربوط به امروز و دیروز نیست. دهها سال قبل افراد کارآفرین و نوآور در نقش رهبر، شرکتها و کارخانههایی را ایجاد کردند و سپس افرادی را بهعنوان مدیر استخدام کردند تا بخشهای مختلف شرکت آنها را کنترل و هدایت کند؛ بنابراین از همان ابتدا، فرق رهبر و مدیر بارز و آشکار بود.
جالب است بدانید هر مدیر الزاماً یک رهبر نیست و از سوی دیگر نیز ممکن است یکی از اعضای سازمان در میان سایرین نقش رهبری پیدا بکند؛ درحالیکه مدیر سازمان نیست. برای اینکه بتوانید تفاوت رهبری و مدیریت در سازمان را بهخوبی متوجه شوید، تا پایان این مقاله همراه ما باشید. در ادامه به تعریف رهبری و مدیریت، تفاوتهای کلیدی در عملکرد مدیران و رهبران و مهارتهای موردنیاز برای هرکدام از این دو نقش در سازمان میپردازیم.
راهنمای مطالعه مقاله
Toggleتعریف رهبری
قدرت و جایگاه رهبری در سازمان حاصل یک سِمت یا جایگاه سازمانی نیست. یک رهبر، قدرت و جایگاه خودش را از نفوذ اجتماعی کسب میکند که در میان سایر اعضای سازمان دارد و از این نفوذ استفاده میکند تا مشارکت سایر اعضا را برای دستیابی به اهداف مشترک افزایش دهد. رهبر کسی است که ابتکار عمل را به دست میگیرد و بیش از هر کسی برای تحقق اهداف سازمانی تلاش میکند؛ همین ویژگی، سایر اعضای سازمان را ترغیب به پیروی از آنها میکند.
توانمندسازی منابع انسانی و تصمیمگیریهای منطبق با شرایط گوناگون جزء مهمترین ویژگیهای یک رهبر در سازمان هستند. رهبران به کمک برنامهریزی دقیق و شفافسازیِ چشماندازها و استراتژی سازمان برای اعضای آن، موفق به ایجاد تغییرات مثبت و غیرمنتظره در سازمان میشوند.
تعریف مدیریت
در مقاله مدیریت چیست، بهطوکامل درباره تعریف مدیریت صحبت کردهایم؛ اما بهطور خلاصه میتوان گفت: مدیریت، گرد هم آوردن افراد برای دستیابی به اهداف و مقاصد موردنظر، به کمک استفاده بهینه از ابزار و منابع موجود. وظیفه یک مدیر انجام فعالیتهای از پیش برنامهریزیشده جهت دستیابی به اهداف سازمان است. مدیر اعضای سازمان را در جهت دستیابی به این اهداف هدایت و کنترل میکند. چهار وظیفه اصلی مدیران عبارتند از: برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل.
اما آیا یک مدیر میتواند رهبر هم باشد؟ بله. مدیر سازمان میتواند نقش رهبری نیز پیدا کند؛ البته نه هر مدیری! مدیر زمانی میتواند رهبر شود که عملکرد خودش را تا حدود زیادی به عملکرد رهبران نزدیک کند؛ یعنی ارتباطی خوب و موثر با کارکنان برقرار کرده و با تقویت و با ارائه راهنمایی و الهامبخشی به اعضای سازمان، آنها را تشویق کند تا بهرهوری خود را به سطح بالاتری ارتقا دهند.
مدیرانی که به سطح رهبری ارتقا پیدا نمیکنند، افرادی هستند که همه قدرتشان را از سلسلهمراتب سازمانی و اهرمهای جریمه و پاداش کسب میکنند؛ اما در اثرگذاری بر تکتک افراد سازمان موفقیت زیادی کسب نمیکنند.
۱۱ تفاوت مدیریت و رهبری
اگرچه در بالا تعریف کوتاهی از رهبری و مدیریت ارائه دادیم، اما تا زمانی که بهصورت مشخص به تفاوت رهبر با مدیر نپردازیم، جداسازی این دو مورد برایمان دشوار خواهد بود. در این بخش به تفاوت رهبری و مدیریت به زبان ساده اشاره میکنیم. مطالعه این یازده مورد به شما کمک میکند تا دید شفافی نسبت به عملکرد رهبران و مدیران پیدا کنید.
مدیر | رهبر |
---|---|
چشمانداز سازمان را اجرا میکنند | چشمانداز سازمان را ترسیم میکنند |
افراد را در جهت رسیدن به اهداف سازمانی کنترل میکند | با انگیزهبخشی باعث مشارکت بیشتر افراد در مسیر تحقق اهداف سازمان میشود |
قدرت مدیر از ساختار سلسلهمراتبی در سازمان و داشتن زیردستان است | قدرت رهبر از نفوذ او و داشتن پیروان است |
ارزشآفرینی کارمندانش را محاسبه میکند | برای ارزشآفرینی کارمندان خود تلاش میکند |
مسئول کنترل آنچه از قبل ایجاد شده است | نگاه او به افقهای دور است و آینده سازمان را ترسیم میکند |
گزارش انجام کار از کارمندان درخواست میکند | به کارمندان اعتماد دارد و گزازش انجام کار از آنها نمیخواهد |
روی فرایندها تمرکز میکند | روی افراد تمرکز میکند |
سوالاتش راجع به چگونگی است | نگاهی عمیقتر به مسائل دارد و سوالاتش راجع به چرایی است |
بیشتر نیازمند مهارتهای سخت است | بیشتر نیازمند مهارتهای نرم است |
کارمندان را به اجرای فرهنگ سازمانی هدایت میکنند | فرهنگ سازمانی را خلق میکنند |
بر شرایط کنونی و زمان حال متمرکز هستند | تمرکزشان بر آینده است |
۱. خلق ارزش در مقابل محاسبه آن
یک تفاوت رهبر با مدیر در خلق ارزش است. یک مدیر موظف است ارزشی را محاسبه کند که هریک از فعالیت کارمندان در سازمان انجام میدهند و مطمئن شود که این عملکرد کارکنان، ارزشآفرینی لازم را دارد و هزینه حقوق پرداختی به کارمندان درنهایت به بهرهوری سازمان منجر میشود. در اینجا عملکرد مدیر میتواند به کاهش بهرهوری نیز منجر شود. اما تمرکز رهبران بهجای محاسبه میزان ارزشآفرینی عملکرد افراد، تلاش جهت افزایش ارزشآفرینی آنهاست.
رهبران تلاش میکنند هریک از اعضای تیم را تشویق کنند تا بهرهوری و ارزشآفرینی بیشتری را از خود به نمایش بگذارند. بهعنوان مثال، مدیری که هر روز چندین بار از کارمندان خودش تقاضای گزارش لحظهای از پیشرفت کار میکند، تمرکز آنها را مختل کرده و میزان ارزشآفرینی آنها را کاهش میدهد.
۲. چشم انداز در مقابل اجرا
رهبران، مسئول ترسیم چشمانداز سازمان هستند؛ درحالیکه مدیران مسئول اجرای این چشمانداز در سازمان هستند. رهبران از زمان خودشان جلوتر هستند. آنها تصویر کلی سازمان در آینده را می بینند و یک استراتژی کلی برای رسیدن به آن طراحی میکنند.
از طرفی مدیران این استراتژی را به اقدمات عملیاتی کوچک و قابل اجرا تقسیم میکنند.
۳. ایجاد نفوذ در مقابل اعمال قدرت
دومین تفاوت رهبری با مدیریت به نوع اعمال قدرت آنها روی اعضای سازمان بر میگردد. همانطورکه گفتیم، مدیران قدرت خود را از سلسلهمراتب سازمانی میگیرند؛ بنابراین اعضای سازمان در مواجهه با این افراد به زیردست تبدیل میشوند. این در حالی است که رهبران قدرت خود را از نفوذی کسب میکنند که در میان اعضای تیم دارند؛ بنابراین، رهبران بهجای زیردست دارای پیروان هستند.
اگر بخشی از اعضای سازمان، خارج از چارچوب رایج سلسلهمراتب گزارشدهی به مدیر سازمان مراجعه کنند و از او برای انجام امور مختلف مشاوره بگیرند، میتوان دریافت که این مدیر در سازمان خودش نقش رهبری پیدا کرده است.
۴. الهام بخشیدن در مقابل مدیریت کار
مدیر، مجموعهای از افراد یا مجموعهای از سازمانها را کنترل کرده تا یک هدف سازمانی را محقق کند؛ درحالیکه رهبران از تواناییهایی نظیر انگیزهبخشی و توانمندسازی استفاده میکنند تا مشارکت افراد را در موفقیت سازمانی افزایش دهند.
نکته مهم اینجاست که رهبران افرادی پیشرو هستند که برای سایر افراد به شخصیتی الهامبخش تبدیل میشوند. شاید بتوان گفت که الهامبخشی، نقطه تمایز و فرق مدیریت و رهبری است.
بهعنوان مثال، گاندی یکی از بزرگترین رهبران جهان بود که توانست به شخصیتی الهامبخش برای میلیونها نفر تبدیل شود. او شانهبهشانه این افراد قدم برداشت و به آنها کمک کرد تا چشمانداز روشنی از فعالیت اعتراضی خودشان داشته باشند و بتوانند چالشها را به فرصت تبدیل کنند.
یکی از نشانههای اینکه یک مدیر به رهبر تبدیل شده است این است که صحبت از وظایف هریک از افراد را متوقف کند و در عوض از اهداف و چشماندازهای سازمان صحبت کند.
۵. اختراع و نوآوری در مقابل سازماندهی و کنترل
رهبر کسی است که رشد و تغییر ایجاد میکند. نگاه رهبر همیشه به افقهای دور است. رهبر از تمام گرایشها، پیشرفتها و مهارتهای جاری دانش بالایی دارد. او ایدههای جدیدی را ارائه میدهد و آینده سازمان را ترسیم میکند و درنهایت به کمک شفافسازی چشماندازهای سازمان برای اعضای تیم، آنها را تشویق میکند تا در راستای دستیابی به این اهداف گام بردارند.
مدیران عموماً آنچه که از قبل ایجاد شده است را حفظ و کنترل میکنند. مدیر کارمندان و روندها را کنترل میکند، از وقوع هرجومرج جلوگیری و از حرکت در مسیر دستیابی به اهداف سازمانی اطمینان حاصل میکند. بهصورت خلاصه میتوان گفت که رهبران اختراع یا نوآوری میکنند؛ درحالیکه مدیران سازماندهی میکنند.
۶. اعتماد در مقابل کنترل
پنجمین تفاوت رهبر و مدیر به نحوه کنترل کارمندان مربوط است. کارمندان موظف هستند بهصورت مرتب روند انجام وظایف خودشان را به مدیر گزارش دهند تا مدیر بتواند بازدهی سازمان خودش را برآورد کند و مطمئن شود که این سازمان در مسیر درستی حرکت میکند. در حالی که رهبر چندان به دریافت گزارش متکی نیست.
رهبران سعی میکنند این حس را به اعضای تیم خودشان القا کنند که به آنها اعتماد دارند. سپس با استفاد از روشهای مختلف اعضای تیم را ترغیب میکنند تا بهترین عملکرد خودشان را به نمایش بگذارند.
۷. اهمیت به افراد در مقابل اهمیت به فرایندها
رهبران روی افراد تمرکز میکنند؛ درحالیکه مدیران بیشترِ تمرکزشان روی فرایندهاست. رهبران تلاش میکنند افراد را با اهداف سازمانی همسو کنند؛ بنابراین آنها برای انگیزهبخشی و آموزش به اعضای تیم خودشان وقت زیادی را صرف میکنند.
شاید بتوان گفت رهبران به مربی اعضای تیم تبدیل میشوند. استفاده از کوچینگ یا مربیگری در سازمان پدیدهای بسیار جدید است. مدیران نیز به افراد توجه میکنند؛ اما تمرکز آنها روی درست انجام شدن فرایندهایی است که اهداف سازمانی را محقق میکنند.
۸. چرا در مقابل چگونه
یک فرق رهبر با مدیر در نوع سوالاتی است که میپرسد یا در ذهن او قرار دارد. رهبران بیشتر تمایل به پرسیدن سوالات «چی» و «چرا» دارند؛ در حالی که مدیران اغلب از سوالات «چگونه» و «چه زمانی» استفاده میکنند.
رهبران نگاهی عمیقتر از سایرین به مسائل دارند؛ آنها بهدنبال ایجاد تغییرات ریشهای میگردند و به شفاف شدن چشمانداز انجام هر کار تمایل دارند. به همین دلیل، بیشتر از سوالات «چی» و «چرا» استفاده میکنند؛ درحالیکه مدیران سعی در ایجاد تغییرات بنیادین در شرایط موجود ندارند و با پرسیدن سوالات «چگونه» و «چه زمانی» سعی میکنند از حرکت سازمان و افراد مطابق فرایند برنامهریزی شده مطمئن شوند.
۹. مهارتهای نرم در مقابل مهارتهای سخت
برای درک بهتر تفاوت بین مدیریت و رهبری سازمانی میتوانیم به مهارتهای موردنیاز هرکدام از این دو گروه توجه کنیم. مهارتهای موردنیاز رهبران بیشتر مبتنی بر مهارتهای نرم هستند؛ درحالیکه مهارتهای موردنیاز مدیران اغلب مهارتهای فنی یا سخت هستند.
ازجمله مهارتهای مورد نیاز رهبران میتوانیم به این موارد اشاره کنیم: تصمیم گیری، ارتباط موثر و تفکر استراتژیک. ازجمله مهارتهای موردنیاز مدیران هم میتوانیم به برنامهریزی و بودجهبندی، تخصیص وظایف، خلاقیت و حل مسئله اشاره کنیم.
۱۰. خلق فرهنگ سازمانی در مقابل تایید آن
یکی دیگر از موارد مهم تفاوت میان رهبری و مدیریت مربوط به فرهنگ سازمانی است. رهبران فرهنگ سازمانی را شکل میدهند؛ درحالیکه مدیران موظفند کارمندان خود را بهگونهای هدایت کنند که به این فرهنگ سازمانی عمل کنند.
رهبران موفق کسانی هستند که به خوبی میتوانند فرهنگ سازمانی را به سطح عملکرد کارکنان وارد کنند و عملکرد آنها را مطابق این فرهنگ تغییر دهند. البته ترغیب اعضای تیم به پیروی از این فرهنگ بدون وجود یک همکاری سازنده میان رهبری و مدیریت تقریباً غیرممکن است. در مقاله فرهنگ سازمانی چیست کاملا درباره تعریف، اهمیت و راههای ایجاد یک فرهنگ سازمانی قوی صحبت کردهایم.
۱۱. نگاه به آینده در مقابل تمرکز بر حال
آخرین تفاوت رهبری و مدیریت در این است که رهبران بیشتر بر آینده تمرکز میکنند؛ درحالیکه مدیران بر زمان حال و شرایط کنونی متمرکز هستند.
مهمترین دغدغه مدیران، حل چالشهای کنونی و اجرای فرایندهای کنونی سازمان مطابق برنامه از پیش تعیینشده است؛ درحالیکه رهبران تمایل دارند به فرصتها و چالشهای پیش روی سازمان فکر کنند و از اکنون برای آنها آماده شوند.
ترسیم چشمانداز برای سازمان توسط رهبر اقدام ارزشمندی است؛ اما اگر آنها نتوانند این چشمانداز را بهصورت واضح و شفاف به مدیران و کارمندان منتقل کنند، این چشمانداز عملاً بدون فایده خواهد بود.
کجا رهبر باشیم و کجا مدیر؟
درک تفاوت رهبری و مدیریت برای رشد و قوام سازمان ضروری است؛ زیرا هر سازمان در شرایط مختلف ممکن است به متدهای رهبری یا متدهای مدیریتی نیاز داشته باشد؛ بنابراین درک کردن اینکه چه زمانی باید از رویکردهای رهبری استفاده شود و چه زمانی از رویکردهای مدیریتی از شکلگیری بحران در سازمان جلوگیری میکند.
برای تشخیص رویکرد موردنیاز سازمان در شرایط مختلف میتوان موارد زیر را بررسی کرد.
مواردی که سازمان به مدیریت نیاز دارد
- هنگام بحران یا شرایط ضروری؛
- کنترل دقیق فرایندها و پروژهها؛
- آموزش اعضای جدید تیم؛
- تقسیم وظایف و واگذار کردن مسئولیتهای مهم؛
- انجام یک وظیفه با مهلت زمانی مشخص و محدود؛
- انجام یک پروژه حساس که به نتیجه خاصی نیاز دارد.
مواردی که سازمان به رهبری نیاز دارد
- زمانی که کارمندان به تواناییهای خودشان اعتماد دارند و وظایفشان را به نحو احسن انجام میدهند؛
- وقتی که میتوانید به اعضای تیم خود در جهت انجام وظایف محوله بدون نیاز به نظارت دقیق اعتماد کنید؛
- زمانی که یک رویکرد یا فرایند جدید را به سازمان معرفی میکنید؛
- در طول بحثهای خلاقانه یا جلسات تیمی نیز بهتر است از رویکردهای رهبری استفاده کنید؛
نقلقولهای بزرگان درباره مدیریت و رهبری
در اینجا به بخشی از نقل قولهای الهامبخش از بزرگان عرصه مدیریت در ارتباط با تفاوتهای رهبر و مدیر اشاره میکنیم:
ونیس لومباردی:
رهبران به دنیا نمیآیند؛ بلکه ساخته میشوند.
جک ولش:
قبل از اینکه یک رهبر باشید، موفقیت شما فقط به رشد خودتان بستگی دارد. زمانی که شما تبدیل به یک رهبر میشوید، موفقیت شما به رشد دیگران بستگی دارد.
جان سی ماکسول:
رهبر کسی است که راه را میشناسد، خودش در راه قدم بر میدارد و راه را به بقیه نیز نشان میدهد
آیزن هاور:
رهبری هنر این است که افراد دیگر را بهگونهای ترغیب به انجام عمل مدنظر خودتان بکنید که آنها به خاطر میل خودشان آن کار را انجام دهند.
کارآیی مدیریت در بالا رفتن از نردبان موفقیت است. رهبری میپرسد که آیا این نردبان به دیوار درست تکیه داده شده است یا خیر؟
وارن جی بنیس:
فرق رهبری و مدیریت در این است که مدیر اداره می کند؛ درحالیکه رهبر نوآوری میکند. مدیر دیدگاه کوتاهمدت دارد؛ درصورتیکه رهبر چشمانداز دوربُرد دارد. مدیر میپرسد «چگونه و چه زمانی؟»؛ رهبر میپرسد «چیست و چرا؟». مدیر چشم به نتیجه دارد؛ درحالیکه رهبر چشم به افقهای دور دارد. مدیر وضعیت موجود را میپذیرد؛ اما رهبر آن را به چالش میکشد
پیتر دراکر:
مدیریت کارها را بهدرستی انجام میدهد؛ درحالیکه رهبری کارهای درست را انجام میدهد.
نتیجهگیری
در این مقاله درباره تفاوت مدیریت و رهبری صحبت کردیم. مدیریت و رهبری علیرغم داشتن زمینههای مشترک، دو مفهوم متفاوت هستند و نمیتوان این دو واژه را بهجای یکدیگر به کار برد. وجود هر دو سبک مدیریت و رهبری برای پیشرفت سازمان میتواند ضروری باشد؛ بنابراین درک تفاوت رهبری و مدیریت به شما کمک میکند متناسب با شرایط فعلی سازمان خودتان، رویکرد مناسبی را اتخاذ کنید.
سوالات متداول
رهبران چشمانداز سازمان را تعریف میکنند؛ درحالیکه مدیران این چشمانداز را اجرا میکنند.
زمان آموزش اعضای جدید، واسپاری مسئولیتها، کنترل دقیق فرایندها و پروژهها و… به مدیر نیاز داریم و در مواردی مانند اعتماد به کارکنان در انجام درست وظایفشان، در بحثهای خلاقانه و… باید رهبر باشیم