بهترین استراتژی های قیمت گذاری کدامند؟

روش های قیمت گذاری

قیمت گذاری کالا و خدمات با بازاری ارتباط دارد که کسب و کار در آن موضع‌گیری ارزشی محصول و نام تجاری خود را در نظر گرفته است؛ به عبارتی قیمت گذاری استراتژی و سبکی است که برای هر کسب و کاری منحصر به فرد است. مسلماً تصمیم گیری‌‌های مربوط به قیمت گذاری، پیچیده و دشوار هستند؛ زیرا مدیران کلی‌نگر باید عواملی از قبیل کسب و کار، مشتریان، رقابت و محیط بازاریابی را در تصمیم‌گیری مربوط به قیمت گذاری در نظر بگیرند.

درواقع تصمیم‌گیری‌‌ها در خصوص تعیین قیمت باید با استراتژی بازاریابی و بازارهای هدف و موضع‌گیری‌‌های برند سازگار باشد. در این مقاله می‌خواهیم به شما درباره استراتژی هایی توضیح دهیم که برای قیمت گذاری به کار می‌رود. با مدیربان همراه باشید.

چرا قیمت گذاری اهمیت دارد؟

 قبل از اینکه درباره استراتژی های قیمت گذاری صحبت کنیم، بهتر است به دلایل اهمیت قیمت گذاری بپردازیم. این دلایل عبارتند از:

  • ایجاد تناسب بین هزینه و درآمد: قیمت‌های مناسب باعث تعادل در هزینه‌ها و درآمدها می‌شود؛
  • بهینه‌سازی سود: تعیین قیمت صحیح می‌تواند به حداکثر کردن سود کمک کند؛
  • جذب مشتری: قیمت‌های رقابتی می‌تواند مشتریان بیشتری را جذب کند؛
  • حفظ مشتریان موجود: قیمت‌های مناسب می‌تواند مشتریان وفادار را افزایش دهد؛
  • متمایز کردن محصول: تعیین قیمت اصولی می‌تواند به برند و محصولات شما هویت ببخشد؛
  • تحلیل بازار: قیمت‌گذاری اصولی به شناسایی جایگاه محصول در بازار کمک می‌کند؛
  • پیش‌بینی تقاضا: قیمت مناسب می‌تواند پیش‌بینی بهتری از تقاضای بازار ارائه دهد؛
  •  آگاهی از هزینه‌ها: قیمت‌گذاری اصولی به مدیران کمک می‌کند تا هزینه‌ها را بهتر مدیریت کنند؛
  • رقابت‌پذیری: تعیین قیمت صحیح می‌تواند به حفظ رقابت در بازار کمک کند؛
  • تحریک فروش: قیمت‌های خاص یا تخفیف‌ها می‌تواند به افزایش فروش کمک کند؛
  •  تعیین ارزش‌افزوده: تعیین قیمت دقیق می‌تواند ارزش افزوده محصولات و خدمات را نشان دهد؛
  •  کمک به تصمیم‌گیری: قیمت‌های منطقی به مشتریان در تصمیم‌گیری برای خرید کمک می‌کند؛
  • مدیریت بازاریابی: قیمت‌ها بخشی از استراتژی بازاریابی کلی برند هستند؛
  • تحقق اهداف تجاری: قیمت‌های مناسب می‌تواند به تحقق اهداف تجاری کمک کند؛
  •  تنظیم سیاست‌های مالی: نحوه تعیین قیمت بر سیاست‌های مالی شرکت تأثیر می‌گذارد؛
  • بهبود شهرت برند: قیمت‌های معقول می‌تواند به بهبود شهرت برند کمک کند؛
  • افزایش سهم بازار: قیمت‌گذاری صحیح می‌تواند سهم بازار را افزایش دهد؛
  • مدیریت عملکرد محصولات: قیمت می‌تواند به تعیین عملکرد محصولات در بازار کمک کند؛
  • تحلیل هزینه و فایده: قیمت‌گذاری به تحلیل هزینه و فایده کمک می‌کند؛
  • مدیریت نوسانات بازار: قیمت‌گذاری مناسب می‌تواند به کنترل نوسانات اقتصادی کمک کند؛
  • برنامه‌ریزی درآمد: قیمت‌گذاری صحیح به پیش‌بینی درآمدهای آینده کمک می‌کند؛
  • توسعه استراتژی‌های مالی: قیمت‌گذاری بر توسعه استراتژی‌های مالی تأثیر دارد؛
  •  جلوگیری از تخفیف‌های زیاد: قیمت‌های معقول مانع از تخفیف‌های بی‌رویه می‌شود.

استراتژی‌های قیمت گذاری کالا و خدمات

برای  تعیین روش های قیمت‌گذاری می‌توان از سه روش اصلی پیش رفت که هرکدام از این روش‌ها از استراتژی‌های مختلفی پیروی می‌کنند. این سه روش عبارتند از:

  1. استراتژی‌‌های مبتنی بر هزینه؛
  2. استراتژی‌‌های مبتنی بر رقابت؛
  3. استراتژی‌‌های مبتنی بر تقاضا.

در ادامه به تشریح هر یک از این استراتژی‌ها می‌پردازیم:

استراتژی‌های مبتنی بر هزینه

روش های قیمت گذاری مبتنی بر هزینه را می‌توانیم به موارد زیر تقسیم کنیم:
استراتژی های تعیین قیمت مبتنی بر هزینه

استراتژی بهای تمام‌شده

این استراتژی یکی از استراتژی‌های قدیمی تعیین قیمت است که هزینه تولید کالا به‌علاوه درصدی از سود به‌عنوان روش قیمت‌گذاری تعیین می‌شود.

این استراتژی بیشتر برای کسب و کارهایی مناسب است که شرکت‌های مادر دارند یا تولیدکننده‌های بزرگی هستند و عملا برای کسب و کارهایی که با مصرف‌کننده سروکار دارند، منسوخ شده است.

مزایای استراتژی بهای تمام‌شده عبارت است از:

  • جذب مشتریان بیشتر: کاهش قیمت می‌تواند مشتریان بیشتری را جذب کند و سهم بازار را افزایش دهد؛
  • مقاومت در برابر رقبا: شرکت‌هایی که از هزینه‌های پایین‌تری برخوردارند، ممکن است بتوانند در برابر فشار رقبا بهتر مقاومت کنند؛
  • افزایش حاشیه سود: اگر هزینه‌ها به‌دلیل اقتصاد مقیاس بالا (economic of scale) کاهش پیدا کند، حتی با قیمت‌های پایین‌تر نیز می‌توان به حاشیه سود قابل‌قبولی دست یافت.

اما معایب استراتژی بهای تمام‌شده عبارت است از:

  • کاهش کیفیت: تمرکز بر کاهش هزینه ممکن است به کاهش کیفیت محصولات یا خدمات منجر شود که درنتیجه می‌تواند به از دست دادن مشتریان منجر شود؛
  • رقابت شدید: به‌دنبال تلاش برای کاهش هزینه، رقابت بین شرکت‌ها افزایش پیدا می‌کند و ممکن است رقبا به جنگ قیمت دامن بزند؛
  • سختی در نوآوری: ممکن است این استراتژی شرکت‌ها را از سرمایه‌گذاری در نوآوری و بهبود محصولات باز دارد؛ زیرا تمرکز بیشتر روی کاهش هزینه است؛
  • پاسخگویی به تغییرات بازار: تغییرات سریع در نیازها و ترجیحات مشتریان ممکن است شرکت‌ها را در وضعیتی دشوار قرار دهد؛ زیرا تمرکز آن‌ها روی هزینه است.

استراتژی نقطه سربه‌سر

نقطه سر به سر عبارت است از سطحی از تولید که درآمد و هزینه در آن سطح باهم برابر باشند؛ بنابراین در کلیه سطوح تولید بالاتر از آن کسب و کار سودآوری خواهد داشت. این استراتژی بیشتر مناسب کسب و کار‌هایی است که تازه‌تاسیس بوده یا محصولات و خدماتی با تقاضای پایدار دارند. این استراتژی در شرایط کنونی ایران کاربردی ندارد. 

نقطه سر به سر از فرمول زیر به دست می‌آید: 

سطح تولید در نقطه سر به سر = هزینه ثابت کل ÷ (قیمت فروش هر واحد محصول – هزینه متغیر هر واحد)

معایب استراتژی قیمت گذاری مبتنی بر نقطه سر به سر در ایران عبارتند از:

  • عدم توجه به ارزش‌ افزوده: این استراتژی ممکن است ارزش واقعی محصول یا خدمت را در نظر نگیرد و به‌جای آن تمرکز بر قیمت حداقلی داشته باشد؛
  • محدودیت در رقابت: اگر سایر رقبا قیمت‌های پایین‌تری ارائه دهند، کسب‌وکار ممکن است در خطر از دست دادن مشتریان قرار بگیرد؛
  • کمبود سود در بلندمدت: قیمت‌گذاری به نقطه سر به سر ممکن است به عدم سودآوری واقعی و کاهش انگیزه برای نوآوری یا بهبود خدمات منجر شود؛
  • سختی در پیش‌بینی: اگر پیش‌بینی فروش دقیق نباشد، ممکن است کسب‌وکار با مشکلات مالی مواجه شود.

استراتژی منحنی تجربه

این استراتژی اصول و شیوه خاصی ندارد و برای کسب و کارهایی که چندین سال در یک حوزه فعالیت می‌کنند و براساس تجربه می‌دانند، مشتری با چه قیمتی خرید رضایتمند انجام می‌دهد تعیین می‌شود.

استراتژی میزان بازده سرمایه

در این روش که برای کسب و کارهایی است  استفاده می‌شود که می‌خواهند هرچه سریع‌تر بازگشت سرمایه را داشته باشند. معمولا در صنعتی مثل ساختمان یا کسب و کارهای پروژه‌محور این استراتژی کاربرد دارد.

این روش معمولا توجهی بر تقاضا و رقابت نداشته و فقط بر سرمایه کنارگذاشته‌شده تمرکز می‌کند و براساس آن استراتژی فروش چیده می‌شود. قیمت محصولات و خدمات از طریق فرمول زیر به دست می‌آید:

قیمت = سرمایه‌گذاری هر واحد + متوسط هزینه ثابت + متوسط هزینه متغیر

به‌طورکلی روش‌های مبتنی بر هزینه معایبی مثل نادیده گرفتن تقاضا و بازار، رقبا، جایگاه‌یابی و برندسازی دارد و نوآوری را نادیده می‌گیرد؛ برای همین امروزه کاربرد کمی داشته و بیشتر از استراتژی‌های مبتنی بر رقابت یا تقاضا استفاده می‌شود.

استراتژی‌های مبتنی بر رقابت

استراتژی های قیمت گذاری (pricing strategies) مبتنی بر رقابت را می‌توان به موارد زیر تقسیم کرد:

استراتژی‌های قیمت گذاری مبتنی بر رقابت

قیمت‌گذاری بر اساس قیمت‌های جاری

 در این روش شرکت بدون توجه به تقاضا و هزینه تمام‌شده کالا، قیمت را در سطح قیمت رقبا در نظر می‌گیرد که مزایای آن عبارتند از: 

  • وقتی نمی‌توان کشش بازار را اندازه‌گیری کرد، این روش مناسب است؛
  • این روش مانع از جنگ قیمت‌ها می‌شود.

عیب این روش این است که این روش براساس نرخ‌های رایج است و هزینه‌ها و وضعیت تقاضای خود کسب و کار نادیده گرفته می‌شود. استفاده از این روش در بازارهایی کاربرد دارد که برآورد هزینه‌ها دشوار یا واکنش رقبا نامعلوم باشد.

هر چند که برای گرفتن تصمیمات قیمتی باید به بررسی هزینه و قیمت‌های رقبا پرداخت؛ اما به‌طورکلی نباید از این اطلاعات به‌عنوان فرمولی برای قیمت‌گذاری استفاده کرد. این روش ساده‌ترین روش براساس رقابت است.

قیمت گذاری مناقصه‌ای یا پیشنهادی

یکی از روش‌‌های رقابت در بازار برای کالاهای ارزشمند، تعیین قیمت مناقصه‌ای است که به مشتریان اجازه می‌دهد براساس ارزش ادراک‌شده محصول، قیمت خود را پیشنهاد دهند.

این روش بیشتر برای اشیا ناب، لاکچری و کمیاب مانند اثار هنری یا عتیقه یا برای خدمات پیمانکاری برای شرکت‌هایی کاربرد دارد که کار با آن برای افراد رزومه خوبی است. همچنین این استراتژی برای کسب و کارهایی مناسب است که محصولاتی محدود در حجمی بالا دارند.

مزایای این روش عبارتند از:

  • شفافیت: خریداران می‌توانند مقایسه و قیمت‌ها را به‌راحتی مشاهده کنند؛
  • رقابت: این روش می‌تواند قیمت‌ها را افزایش دهد؛ زیرا خریداران برای به دست آوردن محصول رقابت می‌کنند؛
  • جذب خریداران: این روش می‌تواند خریداران بیشتری را جذب کند؛ زیرا علاقه‌مندان به رقابت می‌پردازند؛
  • نسبت به شرایط بازار پاسخگو است؛ زیرا قیمت‌ها به‌سرعت به تغییرات بازار واکنش نشان می‌دهند.

معایب این روش عبارتند از:

  • عدم پیش‌بینی: قیمت نهایی ممکن است بالاتر یا پایین‌تر از انتظار باشد و این عدم پیش‌بینی می‌تواند برای کسب‌وکارها مشکل‌ساز شود؛
  • تعهدات پایین: ممکن است خریداران فقط در نوبت مناقصه شرکت کنند و بعد از برنده شدن، حاضر به پرداخت قیمت نهایی نباشند؛
  • زمان‌بر: برگزاری مناقصه زمان‌بر است و ممکن است هزینه‌های اضافی به همراه داشته باشد؛
  • تأثیرات روان‌شناختی: قیمت‌های بالا ممکن است خریداران را از شرکت در مناقصه باز دارند.

استراتژی قیمت گذاری رهبری قیمت

 استراتژی رهبری قیمت (Price Leadership) به وضعیتی اطلاق می‌شود که یک شرکت یا برند خاص به‌عنوان رهبر بازار عمل می‌کند و قیمت‌های خود را به‌عنوان معیار قیمت‌گذاری برای سایر رقبا در بازار تعیین می‌کند.
این کسب و کار معمولاً بزرگ‌ترین یا معتبرترین در صنعت است و با تعیین قیمت‌ها، به دیگر کسب و کارها فشار می‌آورد که قیمت‌های خود را مطابق با قیمت‌های رهبر تنظیم کنند.
این سبک تعیین قیمت معمولا با استراتژی‌‌های دیگر ترکیب می‌شود؛ به‌طور مثال رهبر بازار تعیین قیمت را براساس هزینه تولید انجام داده و سپس به‌خاطر قدرتی که در صنعت دارد، مقداری به قیمت اضافه می‌کند و کالا را به بازار عرضه می‌کند.
این مدل قیمت گذاری اگر با احتیاط انجام نشود، ممکن است با حمله رقبای چابک، باعث از دست دادن رهبری و سهم بازار بالا شود. در مقاله

استراتژی قیمت گذاری مشتری آور

در این روش قیمت یک یا چند محصول در حد بسیاری پایینی بدون حاشیه سود قیمت گذاری می‌شود؛ سپس در کنار این محصولات که حاشیه سود پایینی داشته و کالاهایی استراتژیک هستند، سایر کالاها با قیمت بسیار بالا فروخته می‌شود.
این سبک تعیین قیمت معمولا برای کالاهایی مناسب است که مکمل هم هستند و بدون خرید یکی از کالاها، استفاده از کالای دیگر ناممکن است؛ به‌طور مثال داشتن دسته تیغ بدون تیغ، عملا کاربردی ندارد.
این روش زمانی مشتری‌آور است که قیمت یک محصول در حدی پایین باشد که هیچ سودی عاید شرکت نشود و اصطلاحاً زیانده باشد.

قیمت گذاری موضع یابی

تمرکز این روش فقط بر رقابت با رقباست. شرکت دائما قیمت رقبا را بررسی کرده و قیمت خود را براساس رقیب تعیین می‌کند تا مشتریان خود را از طریق تمرکز بر این شعار به دست آورد: قیمت من از رقبا پایین‌تر است. اگر در بازار قیمت پایین‌تر از قیمت من پیدا کردید، جنس را پس گرفته و به شما خسارت پرداخت می‌کنم.
از مزایای این روش می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
  • جذب مشتریان حساس به قیمت: این روش می‌تواند مشتریانی را جلب کند که به قیمت توجه زیادی دارند؛ زیرا تبلیغ “قیمت من از رقیب پایین‌تر است” ممکن است مشتریان را به خرید از شما ترغیب کند.
  • رقابت مستقیم با رقبای قیمتی: بررسی مداوم قیمت رقبای اصلی به شما این امکان را می‌دهد از آن‌ها جلوتر بوده و در قیمت‌گذاری انعطاف‌پذیری بیشتری داشته باشید؛
  • ایجاد حس اعتماد: وعده بازگشت پول در صورت یافتن قیمت پایین‌تر به مشتریان احساس امنیت و اعتمادبه‌نفس می‌دهد؛ بنابراین ممکن است آن‌ها را به خرید از شما ترغیب کند؛
  • توجه به بازار: این روش به شما این امکان را می‌دهد که به‌طور مداوم شرایط بازار و تغییرات قیمت رقبا را رصد کنید و قیمت‌های خود را مطابق با آن تنظیم کنید.
از معایب این روش می‌توانیم موارد زیر را بگوییم:
  • رقابت شدید: تمرکز شدید بر قیمت ممکن است کسب و کار را وارد جنگ قیمت کند؛ بنابراین می‌تواند به کاهش حاشیه سود منجر شود و در بلندمدت به آسیب مالی اضافه کند؛
  • عدم توجه به ارزش واقعی: ممکن است مشتریان تنها براساس قیمت خرید کنند و ارزش‌های دیگر مانند کیفیت، خدمات و برند را نادیده بگیرند؛
  • فقدان تمایز: اگر همه شرکت‌ها براساس قیمت رقابت کنند، تمایز بین محصولات و خدمات کاهش پیدا کرده و برندها ممکن است برای جذب مشتریان مجبور به کاهش بیشتر قیمت‌ها شوند؛
  • پیامدهای منفی بر تصویر برند: تمرکز بر قیمت‌های پایین ممکن است روی ارزش برند تأثیر منفی بگذارد. همچنین ممکن است به مشتریان این پیام را برساند که محصول یا خدمت شما ممکن است کیفیت لازم را نداشته باشد.

استراتژی‌های مبتنی بر تقاضا

روش های تعیین قیمت مبتنی بر تقاضا را می‌توان به موارد زیر تقسیم کرد:

استراتژی‌های قیمت گذاری مبتنی بر تقاضا

استراتژی قیمت‌گذاری ارزشی

در این روش قیمت‌ها براساس ارزشی که مشتری برای محصولات شرکت نسبت به محصولات رقیب قائل است و تحلیل نیاز و ادراک او تعیین می‌شود. این روش که از روش‌های پس‌رونده محسوب می‌شود، هدفش پذیرش قیمت کمتر همراه با حفظ ارزش پایه است.
روش تعیین قیمت ارزشی در شرایطی  بیشتر کاربرد خواهد داشت که مشتری به‌علت ارزشی که برای محصولات ما قائل است و با نداشتنِ آشنایی از سایر محصولات نسبت به قیمت حساسیت کمتری دارد.
این روش، روشی بازارمحور است که ماهیت و کاربرد دشواری دارد. این روش به‌جای تمرکز بر هزینه‌ها یا رقابت تنها بر مشتری تمرکز می‌کند و کسب و کار به کمک تبلیغات این ارزش را به اطلاع مشتریان می‌رساند.
این روش یکی از بهترین روش‌های قیمت‌گذاری است؛ اما عیبش این است که تصمیم‌گیرندگان قیمت می‌بایست به‌نحوی ادراک مشتری از محصولات شرکت را در برابر محصولات رقبا اندازه‌گیری کنند. هر چند به‌طور حتم قیمت‌گذاری بر مبنای ارزش مشتری به تجزیه و تحلیل زمان و تلاش زیادی نیاز دارد؛ اما این روش در واقع محور و یکی از اصول بازاریابی است.
تعیین قیمت مبتنی بر ارزش می‌تواند به بخش‌بندی و هدف‌گیری در بازار کمک کرده و تلاش‌های بازاریابی بر آن بخش از بازار متمرکز می‌شود که ارزش ادراکی بیشتری نسبت به محصولات شرکت داشته باشد.
همچنین این روش می‌تواند راهی به‌سوی توسعه راهبردهای برندسازی و تبلیغات باز کند. درنهایت قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش می‌تواند در مراحل اولیه طراحی و توسعه خدمات و محصولات جدید استفاده شود. بسیاری باور دارند که قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش روشی کاملاً بازاریابی‌محور در قیمت‌گذاری است.
مقاله پیشنهادی ما برای مطالعه: بازاریابی چیست؟

استراتژی قیمت گذاری گران (لاکچری)

این استراتژی می‌تواند برای محصولات ارزشمند یا محصولاتی استفاده شود که با حجم عرضه کم، نایاب می‌شوند. معمولا کالاهایی که به‌طور محدود تولید شده یا از متریال خاصی در تولید آن استفاده می‌شود، با قیمت‌گذاری گران، استفاده می‌شود.
همچنین برای محصولاتی که تازه برای اولین‌بار به بازار عرضه می‌شوند، در صورتی که پیش از عرضه آن نیازسنجی شده و مردم مشتاق داشتن این محصول باشند، این استراتژی به کار برده می‌شود.
از مزایای این روش سود عالیِ حاصل از فروش هر محصول و از معایب این روش داشتن مشتریان کمتر و فروش دشوار‌تر است.
درصورتی‌که محصولات شما به سادگی قابلیت کپی‌برداری نبوده و کیفیت کالای شما برای مشتری درک شود، می‌توان از این روش استفاده کرد؛ وگرنه این روش قیمت گذاری به شکست فروش محصول منجر خواهد شد.

 استراتژی نفوذی

این روش که عمدتا توسط خرده‌فروشان استفاده می‌شود، با هدف افزایش سهم بازار از طریق قیمت پایین برای به‌دست آوردن حجم فروش بالا و مشتریان جدید است.
معمولا وقتی کسب و کار می‌خواهد در بازاری جدید وارد شده یا سهم بازار بیشتری نسبت به رقبا جذب کند، برای مدتی از این استراتژی استفاده می‌کند. برای موثر واقع شدن این استراتژی، باید شرایط زیر وجود داشته باشد: ۱
 
  1. مشتری نسبت به قیمت حساس باشد؛
  2. تولیدکننده به‌دنبال سود کوتاه‌مدت نباشد؛
  3. هزینه‌های تولید مقرون‌به‌صرفه باشد؛
  4. ساختار بازار طوری نباشد که رقبا بتوانند به این قیمت حمله کنند.

استراتژی پرستیژی

این روش بیشتر مناسب کسب و کارهایی است که به‌دنبال برندینگ حرفه‌ای کالای خود هستند و می‌خواهند ارزش محصول خود را به مشتری از طریق قیمت در کنار برندینگ برسانند.
در این روش قیمت به‌عنوان کیفیت در نظر گرفته می‌شود و هر چه قیمت بالاتر برود، آن کسب و کار روی برندینگ خود بیشتر کار کرده و بیشتر به مشتریان خود این مفهوم را می‌رساند که محصول من برند و منحصر به فرد است.
 
ممکن است این استراتژی با استراتژی گران یا ارزشی اشتباه گرفته شود؛ درحالی‌که کاملا باهم متفاوت هستند. زمانی از استراتژی ارزشی استفاده می‌شود که محصول واقعا ارزش این قیمت را از نظر مشتری داشته باشد. زمانی از استراتژی گران استفاده می‌شود که محصول کمیاب باشد و زمانی از استراتژی پرستیژی استفاده می‌شود که محصول برندینگ قوی داشته باشد.

استراتژی قیمت گذاری مبتنی بر اعداد خرده

 یک شیوه قیمت گذاری آشنا که معمولا در اکثر مغازه‌‌ها دیده می‌شود، قیمت با عدد خرده یا قیمت گذاری روانی است. درست است اکثر خریداران از این شگرد قیمت گذاری آگاه هستند؛ اما این روش امکان ایجاد تأثیر روانی روی مشتری را هنوز دارد.
در این روش از اعداد اعشاری یا خرده مثلاً (۹۹۹ تومان) به‌جای عدد کامل استفاده می‌شود. ازآنجاکه هدف روش‌‌های قیمت گذاری اعداد خرده، تحریک مشتریان بالقوه جهت خرید محصولات است، از انواع روش‌‌های قیمت گذاری روانی محسوب می‌شوند.
در قیمت گذاری روانی، تولیدکننده به‌جای توجه به عوامل اقتصادی به عوامل روانشناسی توجه می‌کند. این روش می‌تواند ساده (مانتو فقط ۳۹۸ تومان) یا پیچیده (دوتا مانتو ۱.۳۹۸.۰۰۰ تومانی بخر + یک مانتو هدیه بگیر) یا مشابه این موارد باشد.
این روش در عین پرکاربرد بودن آن، معایب زیادی دارد که عبارتند از:
  • شک و تردید مشتریان: برخی از مشتریان ممکن است به‌دلیل عدم شفافیت در قیمت‌گذاری با اعداد خرده احساس گمراهی کنند و به‌دنبال قیمت‌های دقیق‌تر باشند؛
  • از دست دادن اعتبار برند: استفاده مکرر از این روش ممکن است به نظر برسد که برند در حال تلاش برای فریب مشتریان است؛ بنابراین می‌تواند به اعتبار و شهرت برند آسیب بزند؛
  • محدودیت در قیمت‌گذاری کالاهای لوکس: برای کالاهای لوکس و با کیفیت بالا، قیمت‌گذاری بر اساس اعداد خرده ممکن است نامناسب به نظر برسد و به‌جای ارزش افزوده، حس ارزان بودن را انتقال دهد؛
  • خستگی مشتری: اگرچه مشتریان به‌طور معقولی به این نوع قیمت‌گذاری عادت کرده‌اند، اما ممکن است بعد از مدتی نسبت به این شیوه بی‌توجه و بی‌علاقه شوند؛
  • پیچیدگی در خریدهای گروهی: در خرید کالاهای چندگانه، قیمت‌گذاری با اعداد خرده می‌تواند درک دقیق قیمت نهایی را برای مشتریان سخت کند و باعث سردرگمی شود؛
  • افزایش حساسیت به قیمت: استفاده از اعداد خرده ممکن است مشتریان را به مقایسه و تحلیل‌های دقیق‌تر قیمت‌ها سوق دهد؛ بنابراین می‌تواند به از دست دادن فروش منجر شود.

قیمت گذاری گروهی و ردیفی خط محصول

در حالتی که شرکت چندین نوع کالا یا چندین خط تولید دارد، از این روش استفاده می‌شود. در استراتژی قیمت گروهی، برای محصولات مختلف قیمت‌های متفاوتی در نظر گرفته می‌شود. این تفاوت قیمت به عواملی مثل بهای تمام‌شده قیمت‌های رقبا و ارزیابی مشتری از کالا بستگی دارد.
ممکن است در این روش پنج محصول مشابه تولید شود؛ اما هرکدام قیمت خاص خودشان را داشته باشند؛ مثلا محصولی که رنگ بهتری دارد و قدرت فروش بیشتری دارد، گران‌تر از سایر محصولات قیمت‌گذاری می‌شود یا محصولی که سایز آن پر فروش‌تر است، قیمت بالاتری نسبت به سایز‌های کم‌فروش دارد.
این روش یکی از روش‌های قیمت‌گذاری قدیمی است که امروزه هم در بین فروشندگان خرده فروش یا عمده کاربرد زیادی دارد.

استراتژی قیمت گذاری براساس واحد

 یکی از ساده‌ترین روش‌ها برای میوه‌فروشان و فروشندگان محصولات کیلویی که کسب و کار آن‌ها بویی از برندینگ نبرده است، قیمت‌گذاری واحد است.
در این روش قیمت براساس معیارهای استانداردی مثل کیلوگرم، متر و… تعیین می‌شود که باعث می‌شود مقایسه قیمت برای خریدار بین کالاهای مختلف آسان شود.

استراتژی قیمت پکیجینگ

یک روش مرسوم برای کالاهایی که می‌توانند در کنار هم و مکمل یکدیگر باشند، قیمت گذاری پکیجینگ است. در این روش قیمت تمامی محصولات در یک بسته، بسیار مناسب تر از قیمت خرید تک‌تک محصولات است. استراتژی قیمت‌گذاری پکیجینگ برای کسب و کارهای مختلف کاربردهای مناسبی دارد؛ از جمله: 
  1. در صنعت گردشگری ارائه پکیج‌های سفر شامل بلیط هواپیما، هتل و تفریحات؛
  2. در صنعت نرم‌افزار ارائه نرم‌افزارها به‌صورت مجموعه‌ای با امکانات اضافی؛
  3. در رستوران‌ها ارائه منوهای خاص، مانند منوی غذا برای دو نفر که شامل چند غذا و نوشیدنی است؛
  4. در خرده‌فروشی ارائه مجموعه‌های تابستانی یا زمستانی با محصولات مرتبط؛
  5. . در خدمات آموزشی برگزاری کلاس‌ها یا دوره‌های آموزشی آنلاین به‌صورت پکیج.
مزایای روش قیمت گذاری پکیجینگ عبارتند از:
  • جذب مشتری بیشتر: پکیج‌ها معمولاً به‌دلیل صرفه‌جویی در هزینه و ارائه ارزش بیشتر جذابیت بالایی دارند.
  • افزایش درآمد: با ارائه پکیج، احتمال خرید مشتری افزایش می‌یابد و می‌توان درآمد را به‌طور قابل توجهی افزایش داد؛
  • کاهش هزینه‌های تبلیغاتی: فروش چند محصول به‌صورت همزمان می‌تواند هزینه‌های تبلیغاتی را کاهش دهد.
  • تسهیل فرایند خرید: مشتریان به‌راحتی می‌توانند انتخاب کنند و احساس راحتی بیشتری در خرید کنند. 
معایب این روش عبارتند از:
  • پیچیدگی در مدیریت موجودی: ممکن است مدیریت موجودی و لجستیک پکیج‌ها دشوارتر از فروش مجزای محصولات باشد؛
  • عدم تناسب با همه مشتریان: برخی مشتریان ممکن است فقط به یک محصول خاص علاقه داشته باشند و نخواهند برای خرید محصولات اضافی هزینه کنند؛
  • تخفیف‌های غیرمطلوب: در برخی موارد، تخفیف‌های زیادی که به حالت پکیجینگ ارائه می‌شود، می‌تواند به حاشیه سود آسیب برساند؛
  • ارزیابی دشوار: اندازه‌گیری تزریق پکیج‌‌های مختلف به بازار و موفقیت آن‌ها می‌تواند چالش‌برانگیز باشد.

قیمت گذاری پس رو

در این روش قیمت‌گذاری بعد از بررسی ذهنیت مشتری، قیمتی که آن‌ها حاضر به پرداخت هستند، تعیین شده و سپس هزینه‌ها و کیفیت کالا بر اساس آن تعیین می‌شود.
این روش برای شرایطی مناسب است که قیمتی بالاتر از قیمت ذهنیت مشتری، در بازار جایگاهی ندارد و مشتری توان خرید با قیمت بالاتر را ندارد. از معایب این روش می‌توان به کاهش کیفیت محصول در بلندمدت و نارضایتی مشتری اشاره کرد.

چگونه یک استراتژی قیمت گذاری انتخاب کنیم؟ 

برای اینکه بفهمید کدام روش قیمت‌گذاری برای شما مناسب است، در ابتدا نیاز است هدف خود را از فروش محصول مشخص کنید؛ به‌طور مثال اگر منابع مالی بالایی دارید و تاب‌آوری شما بالاست، می‌توانید از روش قیمت‌گذاری پرستیژی، لاکچری و… استفاده کنید.
سپس با تحلیل وضعیت بازار، رقبا و مشتریان، می‌توانید به‌سادگی متوجه شوید نیاز بازار از قیمت چیست و براساس توانمندی قیمت گذاری، استراتژی را تعیین کرده و با آن قیمت محصول یا خدمات خود را روانه بازار کنید.
پس از گذشت مدتی شما با پایش بازار و نظر مشتریان متوجه استراتژی قیمت مناسب برای کسب و کار خود خواهید شد.
این را به‌خاطر داشته باشید که قیمت، قابلیت تعدیل در لحظه را دارد؛ پس نگران انتخاب استراتژی اشتباه نباشید؛ بلکه دائما آن را مدیریت کرده و نسبت به شرایط بازار تعیین قیمت کنید.
سخن پایانی
در نهایت به این نکته توجه داشته باشید که انتخاب صحیح استراتژی قیمت‌گذاری نه‌تنها به درک صحیح از بازار و رقبا نیاز دارد، بلکه باید با هدف کلی کسب و کار و نیازهای مشتریان نیز همسو باشد.
در این مقاله، تلاش کردیم به بررسی جامع انواع مختلف استراتژی‌های قیمت‌گذاری بپردازیم. درنهایت، یک استراتژی قیمت‌گذاری موفق باید انعطاف‌پذیر بوده و توانایی تغییر و سازگاری با شرایط متغیر بازار را داشته باشد. به این ترتیب، با پیاده‌سازی اصول درست قیمت‌گذاری، کسب‌وکارها می‌توانند به بالاترین پتانسیل خود دست پیدا کرده و در رقابت باقی بمانند.

 

۳/۵ - (۲ امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *