باید پذیرفت کسبوکارهایی که توانایی رشد و توسعه خود را ندارند، محکوم به شکستند. این در حالی است که بعضی دیگر از کسبوکارها بهسرعت رشد کرده و حتی جهانی شدهاند. بیشک شما هم داستان شرکتهایی را شنیدهاید که فعالیت خود را از گاراژ آغاز کردهاند. کسبوکارهای یزرگی که بهسختی میتوان تصور کرد در ابتدا تنها یک یا دو نفر آن را اداره میکردند. گوگل، مایکروسافت، اپل و دل همگی جزء کسبوکارهایی هستند که توانستند رشد بزرگی را تجربه کنند. در این مقاله از مدیربان بنا داریم درباره رشد کسب و کار صحبت و عوامل مؤثر بر رشد کسب و کارها را بررسی میکنیم.
راهنمای مطالعه مقاله
Toggleمفهوم رشد کسب و کار چیست؟
موفقیت در دنیای پیچیده کسبوکارها یکی از مهمترین دغدغههای مدیران و کارآفرینان محسوب میشود. رشد کسب و کار یکی از مفاهیمی است که برای رسیدن به موفقیت در کسب و کار باید به آن توجه کرد.
رشد کسب و کار بهمعنای افزایش اندازه و مقیاس یک کسبوکار، در طول زمان است. رشد زمانی اتفاق میافتد که کسبوکار به نقطه رشد و گسترش برسد و برای ایجاد سود بیشتر بهدنبال گزینههای اضافی باشد. رسیدن به نقطه رشد اهمیت دارد.
برای مثال یک کسبوکار خانگی یا محلی کوچک را در نظر بگیرید که یک خانواده آن را اداره میکنند. در طول سالها محصولات تولیدی آنها برای عرضه به شهر یا روستایی که در آن زندگی میکنند کافی بوده است. حالا از روستاهای اطراف نیز تقاضا برای محصولشان دارند. این همان نقطهای است که این کسبوکار آماده برای رشد و بزرگ شدن است.
برای افزایش فروش، باید تولید افزایش پیدا کند و تولید بیشتر نیاز به نیروی بیشتر دارد. بسیاری از کسبوکارهای بزرگ و معروف دنیا هم به همینصورت رشد کرده و بزرگ شدهاند. با این حساب هر وقت تعداد کارکنان افزایش پیدا کند، تعداد مشتریان بیشتر شود، درآمد و سود حاصل از فروش افزایش یابد، بهطوریکه بهراحتی با اعداد و ارقام بتوان آن را درک کرد، در واقع کسبوکار رشد کرده است. این سادهترین تعریف برای رشد کسب و کار است.
آیا رشد و توسعه دو مفهوم متفاوتند؟
توجه داشته باشید که رشد کسب و کار و توسعه کسب و کار دو مفهموم متفاوت هستند؛ اما اغلب بهجای یکدیگر استفاده میشوند. دانستن تفاوت این دو به مدیران در انتخاب استراتژیهای مناسب کمک میکند.
رشد در کسبوکار به مفهوم بزرگ شدن اشاره دارد؛ همانطورکه یک کودک در طول زمان رشد میکند و بزرگ میشود؛ اما توسعه بهمعنای افزایش شایستگی و توانایی است.
راسل اکاف یکی از نظریه پردازان سازمانی (که او را با عنوان تدوینگر تفکر سیستمی نیز میشناسیم) نقل قول جالبی درباره تفاوت رشد و توسعه کسب و کار دارد. او معتقد بود: رشد و توسعه دو مفهوم متفاوت هستند و لزوما هیچکدام به دیگری وابسته نیست.
بااینحال بسیاری از مدیران توسعه را با رشد برابر میدانند. اکثر تلاشهایی که برای توسعه سازمانی انجام میشود، درواقع بهسمت رشد سازمانی هدایت میشود؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت که رشد بهمعنای افزایش اندازه، حجم یا مقیاس است که میتواند کمّی باشد و بهراحتی قابل اندازهگیری است. در سمت دیگر، توسعه بهمعنای بهبود، بلوغ و ارتقای کیفی است که شامل یادگیری، نوآوری و کارامدتر شدن است.
با این توضیحات یک توده زباله میتواند رشد کند، اما توسعه پیدا نمیکند. هنرمندان میتوانند بدون رشد، توسعه پیدا کنند.

عوامل موثر بر رشد کسب و کار
رشد کسب و کار به عوامل متعددی بستگی دارد که بعضی از این عوامل در کنترل و بعضی دیگر خارج از کنترل مدیران و کارآفرینان هستند. درواقع طیف وسیعی از متغیرها وجود دارند که بر پتانسیل رشد تأثیر میگذارند.
برای مثال دسترسی به منابع مالی، منابع انسانی، مهارتهای مدیریتی، خلاقیت و توانایی تشخیص یک فرصت همگی میتوانند واقعاً سودآوری را افزایش دهند. در ادامه بعضی از عوامل مؤثر بر رشد کسب و کار را بررسی میکنیم.
۱. بازاریابی
بیشک بازاریابی یکی از عواملی است که بر رشد کسبوکارها تاثیر میگذارد. بازاریابی پل ارتباطی بین کسبوکار و مشتریان است. اگر میخواهید بیشتر بدانید بازاریابی چیست، مقالهای که درباره تعریف بازاریابی نوشتیم را مطالعه کنید.
با استفاده از استراتژیهای بازاریابی موثر، کسبوکارها میتوانند محصولات و خدمات خود را به بهترین شکل به مخاطبان هدف معرفی کنند، نیازها و خواستههای آنها را شناسایی کرده و درنهایت به افزایش فروش و سودآوری برسند.
بازاریابی با ایجاد آگاهی از برند، تقویت وفاداری مشتریان و جذب مشتریان جدید، به رشد کسب و کار کمک میکند. همچنین، با تحلیل دادهها و رفتار مشتریان به کسبوکارها امکان میدهد تا محصولات و خدمات خود را بهبود بخشند و تجربه خرید بهتری را برای مشتریان فراهم کنند.
بهعلاوه، بازاریابی موثر به کسبوکارها کمک میکند تا در بازار رقابتی جایگاه خود را حفظ کنند و از رقبا پیشی بگیرند.
۲. نوآوری و خلاقیت
نوآوری همان چیزی است که به کسب و کارها اجازه میدهد تا محصولات و خدمات جدیدی را ارائه دهند، روشهای کاری خود را بهبود بخشند و به نیازهای متغیر مشتریان پاسخ دهند.
کسب و کارها با نوآوری میتوانند مزیت رقابتی ایجاد کرده و سهم بازار خود را افزایش دهند. خلاقیت به کسب و کارها کمک میکند تا راهحلهای نوآورانه برای مشکلات پیچیده پیدا کنند. امروزه که تغییرات بهسرعت در حال رخ دادن است، کسب و کارهایی که قادر به نوآوری و خلاقیت هستند، موفقتر خواهند بود.
نوآوری و خلاقیت نهتنها به رشد درآمد و سودآوری کمک میکند، بلکه به کسب و کارها اجازه میدهد تا در صدر رقابت باقی بمانند و از تغییرات ناگهانی آسیب نبینند.
یکی از برندهایی که با تکیه بر خلاقیت رشد کرد، برند نایک است. نایک با رویکردی نوآورانه در طراحی کفشهای ورزشی، نهتنها یک برند جهانی شد؛ بلکه صنعت پوشاک ورزشی را متحول کرد.
۳. کیفیت محصولات و خدمات
همانطورکه یک ساختمان محکم بر شالودهای مستحکم بنا میشود، یک کسبوکار موفق نیز بر پایه محصولات و خدماتی باکیفیتِ بالا رشد میکند. کیفیت بالا، مشتریان وفادار میسازد.
وقتی مشتریان از محصولات یا خدماتی که بابت آن پول میپردازند، راضی باشند، به احتمال زیاد به شما وفادار میمانند و محصولات یا خدمات بیشتری را از شما خریداری خواهند کرد.
همچنین، مشتریان راضی، برند شما را به دوستان و آشنایان خود معرفی کرده که این امر به افزایش فروش و رشد کسب و کار کمک شایانی میکند. شرکت اپل یکی از بهترین نمونههای کسبوکاری است که با تمرکز بر کیفیت محصولاتش به موفقیت چشمگیری دست یافته است.
۴. بودجه و امور مالی
بارها گفتهایم که پول در کسبوکار حکم اکسیژن را دارد. رفتار مدیران و کارآفرینان با پول بهمیزان زیادی میتواند روی رشد یا شکست کسبوکار تاثیر بگذارد. بودجهبندی دقیق و برنامهریزی مالی هوشمندانه میتواند کسبوکار را بهسمت رشد هدایت کند.
فرقی نمیکند مدیر یک کسبوکار بزرگ هستید یا صاحب یک کسبوکار کوچک، بودجه یکی از منابع محدود در کسبوکار محسوب میشود که باید جدی گرفته شود.
یکی از عوامل مهم در رشد کسب و کار منابع مالی است. با مدیریت مالی کسبوکارها میتوانند ریسکها را کاهش دهند و تصمیمات بهتری برای تخصیص بودجه داشته باشند.
۵. اقتصاد جامعه
عملکرد کسبوکارها بهطور مستقیم به شرایط اقتصادی کلان وابسته است. تغییرات در عوامل اقتصادی مانند نرخ بهره، نرخ ارز و چرخه اقتصادی، میتواند بر تصمیمگیریهای کسبوکارها، هزینههای تولید، درآمدها و سودآوری آنها تأثیر بگذارد.
برای مثال نرخ ارز نیز بر قیمت کالاهای صادراتی و وارداتی تأثیر میگذارد. افزایش ارزش پول ملی، صادرات را گرانتر و واردات را ارزانتر میکند؛ درحالیکه کاهش ارزش پول ملی، صادرات را ارزانتر و واردات را گرانتر میکند.
همچنین چرخه اقتصادی نیز بر کسبوکارها تأثیر میگذارد. در دوره رکود، فعالیت اقتصادی کاهش پیدا میکند، بیکاری افزایش و درآمد مردم کم میشود. درنتیجه، تقاضا برای کالاها و خدمات کم شده و شرکتها با مشکلات مالی مواجه میشوند.
برعکس، در دوره رونق، فعالیت اقتصادی افزایش، بیکاری کاهش و درآمد مردم افزایش پیدا میکند. در این دوره، تقاضا برای کالاها و خدمات زیاد میشود و شرکتها فرصتهای بیشتری برای رشد پیدا میکنند؛ بنابراین، مدیران کسبوکار باید به تغییرات در محیط اقتصادی توجه داشته باشند و استراتژیهای خود را براساس این تغییرات تنظیم کنند.
۶. عوامل زیست محیطی
عوامل محیطی شاید بیربط به نظر برسد، اما عوامل محیطی مانند آبوهوا نیز بر رشد کسب و کارها تاثیر میگذارند. صنایع گردشگری، کشاورزی و بیمه بهشدت تحت تاثیر این تغییرات قرار میگیرند. برای مثال در زمان گرما تقاضای محصولات خنککننده افزایش پیدا میکند.
۷. فناوری
پیشرفت تکنولوژی، فرصتهای جدیدی برای کسبوکارها ایجاد میکند. فناوری همان عاملی است که باعث صرفهجویی در منابعی مانند زمان و انرژی میشود.
فناوری عاملی است که با خودکارسازی بسیاری از فرایندها، بهبود مدیریت دادهها و سادهسازی عملیات بهطور چشمگیری بر نحوه انجام کسبوکارها تأثیر گذاشته است.
فناوری به کسبوکارها اجازه میدهد تا بهرهوری خود را افزایش داده و در هزینهها صرفهجویی کنند. همچنین، دسترسی به اطلاعات دقیق و بهروز، تصمیمگیری را برای مدیران آسان کرده و به آنها اجازه میدهد تا استراتژیهای مؤثرتری را برای رشد کسب و کار خود تدوین کنند.
یکی از بارزترین مثالهایی که نشان میدهد چگونه فناوری میتواند یک کسبوکار را متحول کند، شرکت آمازون است. آمازون از یک کتابفروشی آنلاین کوچک شروع شد و حالا یکی از غولهای تجارت الکترونیک جهان است.
موارد نامبرده تنها عوامل موثر بر رشد کسب و کارها نیستند. رشد کسب و کار به عوامل متعددی بستگی دارد و این لیست تنها بخشی از این عوامل است.
انواع رشد کسب و کار
شاید بتوان رشد کسب و کار را به رشد یک گیاه تشبیه کرد. همانطورکه گیاه میتواند در جهات مختلف رشد کند، کسبوکار نیز میتواند در جهات مختلفی رشد پیدا کند. رشد کسب و کار انواع زیادی دارد که در ادامه رایجترین آنها را بررسی خواهیم کرد.
۱. رشد طبیعی یا ارگانیک (organic business growth)
بسیاری از مدیران ترجیح میدهند با افزایش فروش محصولات یا خدمات موجود، بهبود کیفیت، ارتقای تجربه مشتری و نوآوری در محصولات و خدمات، کسبوکارشان را رشد دهند. درواقع رشد ارگانیک بهمعنای رشد طبیعی یک کسبوکار است و خروجی آن کاملا ملموس است؛ مثل افزایش فروش.
رشد ارگانیک بر تقویت بنیانهای داخلی کسبوکار و بهبود مستمر تمرکز دارد. رشد ارگانیک به کسبوکارها اجازه میدهد تا بهصورت پایدار و کنترلشده رشد پیدا کنند.
مدل رشد ارگانیک مزایای بسیاری دارد؛ از جمله کاهش ریسک، افزایش کنترل بر کسبوکار و تقویت روابط با مشتریان.
بااینحال، چالشهایی نیز دارد. برای مثال، ممکن است زمان بیشتری برای دستیابی به رشد قابلتوجه نیاز داشته باشد و به منابع داخلی بیشتری تکیه کند. رشد ارگانیک یک استراتژی بلندمدت و پایدار برای کسبوکارهایی است که بهدنبال رشد پایدار و موفقیتآمیز هستند.
۲. رشد استراتژیک (Strategic business growth)
این مدل یک رویکرد ترکیبی محسوب میشود و برای اهداف بلندمدت مناسب است. کسبوکارهایی که از طریق رشد ارگانیک (یعنی رشد طبیعی) بهاندازه کافی بزرگ و پایدار شدهاند، میتوانند از سود حاصل از این رشد برای سرمایهگذاری در استراتژیهای رشد سریعتر و هدفمندتری استفاده کنند.
به عبارت دیگر، آنها ابتدا با تقویت بنیانهای کسبوکار خود از طریق رشد ارگانیک، پایه محکمی برای گسترش سریعتر و ورود به بازارهای جدید ایجاد میکنند.
این رویکرد ترکیبی به شرکتها اجازه میدهد تا هم به رشد پایدار و هم به رشد سریع برسند. رشد ارگانیک و رشد استراتژیک میتوانند مکمل همدیگر باشند.
رشد ارگانیک بهعنوان پایهای قوی برای رشد استراتژیک عمل میکند و به شرکتها اجازه میدهد تا با اطمینان بیشتری در بازارهای جدید سرمایهگذاری کنند.
۳. رشد داخلی (Internal business growth)
رشد داخلی کسبوکار بهمعنای بهبود و رشد کسبوکار از درون است. به عبارت دیگر، بهجای گسترش فیزیکی یا ورود به بازارهای جدید، این رویکرد بر بهینهسازی و بهرهوری بیشتر از منابع موجود تمرکز دارد. رشد داخلی برخلاف رشد ارگانیک ملموس و قابل اندازهگیری نیست؛ مانند توسعه کارکنان.
رشد داخلی میتواند شامل بهبود فرآیندهای کاری، استفاده از فناوریهای جدید، کاهش هزینهها و افزایش بهرهوری کارکنان باشد. با استفاده از رشد داخلی، کسبوکارها میتوانند بدون نیاز به سرمایهگذاریهای بزرگ، رشد کنند و سودآوری خود را افزایش دهند.
برای مثال پیادهسازی سیستمهای lean میتواند به کاهش ضایعات و افزایش بهرهوری کمک کند. منظور از “سیستمهای lean” روشی برای بهبود فرایندهای کاری و حذف هرگونه اتلاف در سازمان است.
این مفهوم از صنعت تولید نشأت گرفته و بهطور گستردهای در صنایع مختلف استفاده میشود. این سیستمها بهدنبال بهینهسازی تمامی جنبههای یک کسبوکار هستند؛ از تولید گرفته تا خدمات مشتری.
رشد از طریق ادغام و شراکت (Renewal/decline stage)
همانطور که از نام این مدل برمیآید، رشد از طریق مشارکت یا ادغام، به این معنی است که دو یا چند کسبوکار برای رسیدن به اهداف مشترک، باهم همکاری میکنند. این همکاری میتواند به شکلهای مختلفی مانند مشارکت در تولید، سرمایهگذاری مشترک، یا ادغام کامل دو شرکت باشد.
با این روش، کسبوکارها میتوانند از منابع، مهارتها و بازارهای یکدیگر بهرهمند شوند و به رشد سریعتری دست پیدا کنند. با اینکه نسبت به مدلهای قبلی ریسک بالاتری دارد، اما میتواند بهعنوان یک استراتژی قدرتمند عمل کند.
در رشد از طریق مشارکت، شرکتها به منابع مالی، فناوری و بازارهای جدید دست پیدا میکنند و میتوانند سهم بازار خود را افزایش دهند.
سخن پایانی
هیچ مدیر یا کارآفرینی نیست که مدعی شود علاقهای به رشد کسبوکار خود ندارد. وقتی دانهای کاشته میشود، کمترین انتظاری که میتوان از آن داشت، رشد و بزرگ شدن است؛ بنابراین مدیران و کارافرینان نیز به امید رشد و بزرگ شدن کسبوکارشان آن را راهاندازی میکنند؛ زیرا رشد کسب و کار ارتباط مستقیم با میزان درآمد و سوددهی کسبوکار دارد.
رشد کسب و کار، فرآیندی پویا و مداوم است که بهمعنای افزایش اندازه، درآمد، سودآوری یا نفوذ در بازار است. این رشد میتواند به روشهای مختلفی اتفاق بیفتد و هر کسبوکاری بسته به اهداف و شرایط خود، از راههای مختلفی برای رشد استفاده میکند.