در این مقاله میخواهیم دربارۀ تغییر و اینکه کوچینگ چگونه به تغییر ما کمک میکند، صحبت کنیم؛ اما قبل از آن پیشنهاد میکنیم حتما مقاله کوچینگ چیست را بخوانید. تغییر فرایندی است که در جلسات کوچینگ و همچنین در سلف کوچینگ اتفاق میافتد.
تغییر کلیدواژۀ اصلی کوچینگ است. این تغییر میتواند در موارد زیر اتفاق بیفتد: اهدافی که میخواهیم به آنها برسیم، مسائلی که ذهنمان را درگیر کرده و میخواهیم آنها را حل کنیم و ایدههایی که داریم و میخواهیم آنها را اجرا کنیم. کوچینگ فرآیند مستمرِ تغییرکردن از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب ماست. در ادامۀ این مقاله میخواهیم به این بپردازیم که کوچینگ چگونه به تغییر ما کمک میکند. همچنبن گامهای تغییر را بیان میکنیم؛ گامهایی که در هر دو فرایند کوچینگ و سلف کوچینگ اتفاق میافتد.
گامهای تغییر کداماند؟
تعیین وضع موجود
اولین اقدام برای تغییر رصدکردن وضعیت موجود است؛ بهعنوان مثال فرض کنید وضعیت مطلوب من سحرخیزی، کاهش وزن، افزایش درآمد یا توسعۀ دایرۀ دوستانم باشد. اگر میخواهم وزنم را کم بکنم، باید وزن دقیق کنونیام را مشخص کنم؛ در حال حاضر وزن من چقدر است؟ اگر میخواهم سحرخیز شوم، باید مشخص کنم در حال حاضر چه ساعتی بیدار میشوم؟
بهعبارتی دقیقاً مشخص میکنم الان در چه موضعی ایستادهام؛ بنابراین گام اول تغییر مشخصکردن وضعیت کنونی است.
تعیین وضع مطلوب
در گام دوم باید مشخص کنم وضعیت مطلوب من چیست؟ اگر میخواهم در حوزۀ ارتباطی تعداد دوستانم را افزایش بدهم، باید بهدنبال چگونگیِ انجام این کار باشم. اگر به چه نقطهای برسم، حوزۀ ارتباطیام را بهبودیافته میدانم؟ بهعنوان مثال آیا افزایش تعداد دوستان من از عدد سه به هفت شاخص من برای رسیدن به وضعیت مطلوبم است؟
تعیین چرایی انتخاب هدف
در گام سوم که گام چرایی است، باید چرایی انتخاب هدف و انگیزههایم را برای تغییر مشخص کنم. انگیزههای من برای افزایش تعداد دوستانم چیست؟
تعیین عامل ترغیبکننده برای حرکت بهسمت هدف
در گام چهارم باید فرض کنم الان به وضعیت مطلوب رسیدهام. در وضعیت مطلوب من دقیقاً چهچیزی تغییر میکند که مرا ترغیب میکند بهسمت آن حرکت کنم؟ آیا افزایش تعداد دوستان من باعث افزایش احساس تعلق خاطر در من میشود؟
تعیین میزان اهمیت هدف
در گام پنجم باید اهمیت این تغییرات و اهداف را برای خودم مشخص کنم.
تعیین میزان انرژی لازم برای رسیدن به هدف
در گام ششم باید میزان انرژی را مشخص کنم که باید برای این رسیدن به هدف صرف کنم. این را در نظر بگیرم چقدر انرژی دارم که این هدف و این ایده را اجرایی کنم یا این مسئله را حل کنم.
به گامهای ۵ و ۶ باید نمرهای بین ۰ تا ۱۰ بدهم. این اعداد نشاندهندۀ میزان اهمیت هدف یا ایدۀ من است. برای تغییرکردن باید از مهمترین مسئله شروع کنیم.
بررسی تعارض هدف با اهداف دیگر
در گام هفتم باید این موضوع را بررسی کنم که آیا این هدف با دیگر اهداف من در تعارض است یا خیر.
بازتعریف واژههای موجود در هدف
در گام هشتم باید واژههای موجود در هدف یا مسئلهام را تعریف کنم؛ بهعنوان مثال وقتی میگویم میخواهم سحرخیز شوم، منظورم از سحرخیزی چیست؟ بیدارشدن در چه ساعتی از صبح برای من معنی سحرخیزی دارد و چه ارزش افزودهای را برای من ایجاد میکند؟
بررسی کارهای انجامشده توسط من در مسیر هدف
در گام نهم کارهایی را بررسی میکنم که تا الان برای این ایده یا هدفم انجام دادهام. بهعنوان مثال اگر هدف من افزایش درآمد است، آیا تابهحال بهدنبال شغل دومی بودهام؟ در جایی سرمایهگذاری کردهام؟ مهارتها یا حوزۀ ارتباطیام را افزایش دادهام؟ در این گام باید به بررسی انجام کارهای لازم برای تحقق هدفم بپردازم. آیا اتقان در عمل داشتهام؟ آیا کمکاری یا کندکاری نداشتهام؟
تعیین کارهای لازم برای تحقق هدف
در گام دهم باید به این بپردازم که چه کارهای دیگری میتوانم انجام دهم تا به هدفم برسم یا ایدهام را اجرایی کنم؟ برای این کار میتوان از تکنیکهای مختلفی مثل طوفان فکری استفاده کنم. در طوفان فکری تمام این کارها را باید برای خودم فهرست کنم. مزیت استفاده از brain storming یا طوفان فکری این است که به ما کمک میکند ذهنمان را آزاد بگذاریم.
فهرستکردن مزایا و معایب راهکارهای مرحلۀ قبل
در گام یازدهم باید مزایا و معایب کارهای مرحلۀ قبل را برای خودم بررسی و فهرست کنم و هرکدام را بهتفکیک از لحاظ اجراییبودن و اولویتداشتن بررسی کنم.
تهیۀ جدول عملیاتی
در گام دوازدهم باید جدولی عملیاتی تهیه کنم. در این جدول باید مشخص کنم در مسیر هدفم چه کاری را به چه شکلی و در چه زمانی و توسط چه کسی میخواهم انجام بدهم.
تعریف شاخصهای ارزیابی برای رسیدن به هدف
در گام سیزدهم که تکمیلکنندۀ گامهای قبلی است، باید یک سری شاخصهای ارزیابی و نظارتی برای خودم در نظر بگیرم. بهعنوان مثال میتوانم به بقیه اعلام کنم که میخواهم تا سه ماه آینده این سطح درآمدی برسم یا این ایدهام را به این صورت اجرایی کنم و به این نقطه برسم یا تعداد دوستانم را از ۳ به ۳۰ برسانم.
در فرایند تغییر شخصیسازی سیزده گام بالا برای هر فردی بسیار مهم است. ممکن است در این مسیر یک سری سؤالها یا شیوههایی وجود داشته باشد که تعداد این گامها را افزایش یا کاهش دهد. تعداد این گامها اصلاً مهم نیست. مهم این است که کاوشگری داشته باشیم و با مسائل سطحی برخورد نکنیم و بتوانیم به هدف و خواستهمان برسیم
در جلسات کوچینگ چه اتفاقی میافتد؟
کوچینگ ارتباطی دوطرفه بین کوچ و کوچی (مراجع) است؛ این ارتباط بهمنظور بهبود عملکرد، توسعۀ خلاقیت و بهرهوری فکریِ مراجع برقرار میشود. در کوچینگ تنها چیزی که نیاز داریم، تمایل به تغییر است. اگر فردی تمایل به تغییر داشته؛ اما به خودآگاهی و خودکنترلی نرسیده باشد، برای رسیدن به وضع مطلوبش باید به کوچ مراجعه کند؛ زیرا کوچ در جلسات کوچینگ به کوچی گوش میدهد و حرفهای او را میشنود؛ حتی حرفهایی را که مراجع به زبان نمیآورد.
در این جلسات، کوچ به مراجع بازخورد میدهد و آینۀ وجودی مراجع است. بهدنبال این بازخورددادن خودآگاهی مراجع زیاد میشود و تغییر رخ میدهد؛ زیرا مغز تغییر خودآگاهی است. یکی دیگر از اتفاقاتی که در جلسات کوچینگ رخ میدهد، طرح سؤال توسط کوچ در لحظه و باتوجهبه صحبتهای مراجع است. پاسخ به این سؤالات کوچی را به تفکر وامیدارد و این تفکر به افزایش سطح خودآگاهی او منجر میشود و بهدنبال آن تغییر رخ میدهد.
وظیفۀ کوچ در جلسات کوچینگ چیست؟
حفظ ساختار جلسه
وظیفۀ کوچ این است که ساختار جلسه را حفظ کند؛ به این معنی که جلسه در دو حوزۀ خودآگاهی و مسئولیتپذیری پیش رود و انتهای این جلسه مراجع به دستاوردی برسد و مطلب یا مهارتی یاد بگیرد.
حفظ هدفمندی جلسۀ کوچینگ
یکی دیگر از وظایف کوچ این است که مواظب باشد مراجع از مسیر اصلی جلسه منحرف نشود و جلسه را مطابق با هدف مراجع پیش ببرد.
مسئول جلسات کوچینگ کیست؟
تغییر و پیشروی مراجع در مسیر هدف تماماً به عهدۀ خود اوست و مراجع باید مسئولیت جلسات را به عهده بگیرد.
آیا سلف کوچینگ بهاندازۀ جلسات کوچینگ باعث تغییر میشود؟
سلف کوچینگ یا خود مربیگری فرایندی است که در آن خودِ فرد نقش کوچ را برای خودش ایفا میکند. اگر فرد به سطحی از خودآگاهی و خودکنترلی برسد و خودش را در برابر تصمیماتی که میگیرد و اقداماتی که انجام میدهد، مسئول بداند، میتواند خودش را کوچ کند. خود کوچینگ زمانی مفید است که فرد مطمئن باشد میتواند بدون نیاز به کوچ تغییر کند.
نتیجهگیری
گامهای تغییر در فرایند کوچینگ و خود کوچینگ یکی است. اگر فردی به سطحی از خودآگاهی، خودکنترلی و مسئولیتپذیری رسیده باشد که بتواند خودش را کوچ کند، میتواند از سلف کوچینگ برای تغییر استفاده کند. در غیر این صورت استفاده از حضور یک کوچ کمک زیادی به او میکند تا به وضعیت مطلوبش برسد.