ما زمانی انتخابهای بهتری انجام میدهیم که با خودِ واقعیمان هماهنگتر باشیم. خودآگاهی یاself-awareness مهارتی نادر است؛ زیرا بسیاری از ما به تفسیرهای هیجانمحور از شرایط خودمان میپردازیم. حتی اگر اکثر مردم معتقد باشند که خودآگاه هستند، شاید اینطور نباشد. تحقیقات نشان میدهد فقط ۱۰ تا ۱۵درصد از افرادی که موردمطالعه قرار گرفتهاند، واقعاً با معیارهای خودآگاه بودن مطابقت داشته و خودآگاهند.
برای اینکه بدانید خودآگاه هستید یا خیر، چند سوال ساده درباره آگاهی از خود را باهم مرور کنیم. آیا خودتان را آنطور میبینید که دیگران شما را میبینند؟ آیا قصد و نیت شما بر تفسیرتان از خودتان تأثیر میگذارد؟ آیا نتایج رفتارهایتان چیزی هست که پیشبینی میکردید؟ برای اینکه بتوانید جواب درستی برای این سوالات پیدا کنید، باید فردی خودآگاه باشید؛ پس تا انتهای مقاله با مدیربان همراه باشید.
راهنمای مطالعه مقاله
Toggleخودآگاهی چیست؟
در دیکشنری آکسفورد خودآگاهی اینطور تعریف شده است: دانش آگاهانه از شخصیت، احساسات، انگیزهها و خواستههای خود. بیایید کمی فراتر از آکسفورد درباره تعریف خودآگاهی صحبت کنیم. دو روانشناس به نامهای شلی دووال و رابرت ویکلاند خودآگاهی را اینطور تعریف میکنند:
“خودآگاهی به زبان ساده یعنی توانایی تمرکز بر خود و دانستن اینکه آیا اعمال، افکار یا احساسات شما با ارزشهای درونیتان مطابقت دارند یا خیر. به بیان دیگر خودآگاهی یعنی هماهنگ کردن رفتارتان با ارزشهایتان و درک اینکه دیگران شما را چطور درک میکنند.”
افرادی که خودآگاهی بالایی دارند، میتوانند اعمال، احساسات و افکارشان را بهطور عینی تفسیر کنند. وقتی درباره خودآگاهی صحبت میکنیم، منظورمان از خود، تصویری نیست که در آینه میبینیم؛ بلکه درباره خودآگاهی از کلام، رفتار و احساسات صحبت میکنیم.
آیا به این فکر کردهاید کلمات و اعمال شما چطور بر دیگران تأثیر میگذارد؟ آیا برای توجیه اینکه چرا کارها طبق برنامه پیش نرفت، بهانه میآورید یا خودتان و دیگران را سرزنش میکنید؟ خودآگاهی به شما توانایی درک دقیق نقاط قوت و ضعف، محدودیتها و احساساتتان را میدهد. همچنین باعث توانایی شما در نظارت و تنظیمِ بجای آنها در زمان و موقعیت مناسب میشود.
آیا خودآگاهی همان خودشناسی است؟
اغلب مردم این دو واژه بهجای هم استفاده میشوند. اما خودشناسی و خودآگاهی یکی نیستند. خودآگاهی میتواند به شما درخودشناسی کمک کند. خودآگاهی یعنی آگاهی از احساسات، افکار و تمام چیزهایی است که درون ما میگذرد. از طرفی خودشناسی بهمعنای داشتن شناخت از تمام جنبههای وجودی خودمان است.
به جواب این سوالات فکر کنید. به چیزهایی علاقه دارید؟ نقاط ضعف شما چیست؟ نقاط قوتتان چیست؟ در موقعیتهای متفاوت چه الگوی رفتاری خاصی دارید؟ دقت کنید همین الان چه احساسی را تجربه میکنید؟ شاید عصبانی باشید یا خوشحال یا نگران. اِشراف به اینکه در حال حاظر چه احساسی دارید و دلیل وجود آن احساس چیست، نشاندهنده خودآگاه بودن شما نسبت به خودتان است.
حال اگر بدانید وقتی عصبانی هستید، چه رفتاری خواهید داشت، یا اینکه غالبا چطور با موقعیتهای متفاوت مواجه میشوید، نشاندهنده شناخت شما از خودتان یا خودشناسیِ شماست.
بخشی از شناخت خود در تعاملاتمان با دیگران به دست میآید. پونه مقیمی در کتاب تکههایی از یک کل منسجم به این اشاره میکند که ما در تعاملات و روابطمان با دیگران با بخشهایی از خودمان روبهرو میشویم که بهصورت فردی به آن بخشها دسترسی نداریم؛ بنابراین خودآگاه بودن به ما در پیدا کردن تکههای خودمان در روابطمان کمک میکند.
خودآگاهی چه انواعی دارد؟
دو نوع خودآگاهی وجود دارد: خودآگاهی درونی و بیرونی. در ادامه هرکدام را بیشتر توضیح میدهیم.
۱. خودآگاهی درونی
خودآگاهی درونی توانایی توجه و تأمل درباره وضعیت درونی شامل احساسات و افکارمان است. کسانی که خودآگاهی درونی دارند، دروننگر هستند و با کنجکاوی به احساسات و واکنشهای خودشان در شرایط گوناگون نزدیک میشوند.
بهعنوان مثال، ممکن است در حال آماده شدن برای یک جلسه مهم هستید. توجه به احساسات درونیتان مانند اضطراب درباره جلسه، نمونهای از خودآگاهی درونی است.
۲. خودآگاهی بیرونی
خودآگاهی بیرونی یعنی آگاهی از اینکه چطور میتوانیم در مقابل دیگران ظاهر شویم. بهدلیل این آگاهی، ما بیشتر به هنجارهای اجتماعی پایبند هستیم و طوری رفتار میکنیم که از نظر اجتماعی قابل قبول است؛ با وجود اینکه این نوع آگاهی فوایدی دارد، خطر انحراف در آن نیز وجود دارد.
کسانی که خودآگاهی بیرونی بالایی دارند، ممکن است زمان زیادی را صرف این نگرانی کنند که دیگران دربارهشان چطور فکر میکنند.
چرا خودآگاهی مهم است؟
برخلاف تصور رایج، مردم همیشه از تجربه یاد نمیگیرند. همچنین تخصص به افراد کمک نمیکند تا اطلاعات نادرست را ریشهیابی کنند. اینکه خودمان را بسیار باتجربه میدانیم، میتواند ما را از انجام تکالیف، جستجوی شواهد نادرست و زیر سوال بردن خودمان باز دارد.
از طرفی وقتی خودمان را بدون هیچ سوگیری و به وضوح میبینیم، اعتمادبهنفس و خلاقیت بیشتری پیدا میکنیم، تصمیمات درست تری میگیریم، روابط قویتری ایجاد میکنیم و درنتیجه ارتباط موثرتری برقرار میکنیم.
وقتی به درون خودمان نگاه میکنیم، میتوانیم ارزشها، افکار، احساسات، رفتارها و نقاط قوت و ضعفمان را شناسایی کنیم. همچنین میتوانیم تأثیرمان بر دیگران را تشخیص دهیم. افراد خودآگاه، شادتر هستند و روابط بهتری دارند. آنها همچنین احساس کنترل شخصی و اجتماعی و همچنین رضایت شغلی بالاتری را تجربه میکنند.
در سطح فردی خودآگاه بودن به شما این امکان را میدهد با اعتمادبهنفس بیشتری خودتان را در موقعیتهای متفاوت قرار دهید و به دیگران نزدیکتر شوید. خودآگاهی یکی از راههای تقویت اعتماد به نفس است که در مقاله اعتماد به نفس چیست کاملا درباره آن صحبت کردهایم.
فواید خودآگاه بودن چیست؟
- آگاهی به خود باعث میشود انتخابهای بهتری داشته باشیم و کمتر تکانشی تصمیم بگیریم؛
- افراد خودآگاه رضایت درونی و شادی بیشتری را در زندگی تجربه میکنند؛
- خودآگاهی مهمترین و اولین قدم برای رسیدن به خودشناسی است؛
- آگاهی از خود به ما قدرت تأثیرگذاری بر نتایج را میدهد؛
- آگاهی از افکار و احساساتمان به ما این امکان را میدهد تا همهچیز را از جنبههای دیگر هم ببینیم؛
- باعث میشود باورها و تعصباتمان را به چالش بکشیم و درنهایت در صورت ناکارآمد بودنشان، آنها را تغییر دهیم؛
- خودآگاهی میتواند باعث کاهش استرس و افزایش آرامش در ما شود.
چگونه میتوانیم خودآگاهی را در خود تقویت کنیم؟
خودآگاه بودن راحت نیست و بهراحتی نیز به دست نمیآید. برای تقویت خودآگاهی میتوانید از راهکارهای زیر کمک بگیرید..
مایندست رشد را در خود تقویت کنید
به چالش کشیدن عقاید و باورهای خود راه شگفتانگیزی برای دانستن این است که چه کسی هستید. این کار آگاهی شما را از افکار خود، همراه با سوگیریها و رفتارهایی که از آن افکار ناشی میشود، افزایش میدهد.
هدف به چالش کشیدن عقاید و رفتارهای ناشی از آنها تلاش برای اثبات اشتباه نیست؛ بلکه هدف آن احتمال تغییر عقاید و باورها و دادن فرصتی برای رشد است. در این صورت همیشه فضایی برای یادگیری و رشد برای خودتان قائل خواهید بود.
اگر مطمئن نیستید از کجا شروع کنید، پیشنهاد میکنیم سؤالاتی از خودتان بپرسید؛ مانند منشأ این عقیده چیست؟ آیا این عقیده برای من یا افرادی که دوستشان دارم مفید است؟ آیا دیدگاه من حقیقت دارد؟ پرسیدن این سوالات به شما امکان میدهد الگوهای فکری خود را شناسایی و ارزیابی کنید.
موقعیتهای محرک را شناسایی کنید
درک اینکه چه چیزی شما را عصبانی، غمگین میکند یا باعث برانگیختنِ حسادت، اضطراب و استرس در شما میشود، میتواند به خودآگاه شدن شما بسیار کمک کند. دلیلش واضح است؛ زیرا وقتی تشخیص میدهید چه چیزی باعث میشود احساسات منفی در شما برانگیخته شود، میتوانید نسبت به افراد، مکانها و موقعیتهایی که انتخاب میکنید، گزینش متفاوتتری داشته باشید.
خودآگاهی همچنین به شما کمک میکند تا از نحوه واکنش خود به محیط و چیزهایی که نمیتوانید کنترل کنید، آگاهتر شوید و موقعیت، شخص یا چیزی که باعث ایجاد یک احساس منفی میشود را بررسی کنید.
بهعنوان مثال، میتوانید از خود بپرسید:
- آن شخص چه چیزی گفت که باعث شد من احساس ناراحتی کنم؟ (یا هر احساس دیگری که تجربه میکنید را در نظر بگیرید)
- واکنش من چه بود؟
- آیا این چیزی است که من میخواهم مرتباً آن را تجربه کنم؟
- چه احساسی را تجربه کردم؟ و این احساس دقیقا در کدام قسمت بدنم بود؟
پس از آن میتوانید از پاسخهای خود برای تصمیمگیری آگاهانه استفاده کنید و بنابراین زندگی آرامتری داشته باشید
ذهنآگاهی را تمرین کنید
در تمرینات ذهنآگاهی به بدن و حسهای بدنی توجه زیادی میشود. حضور افکار و احساسات را واضحتر درک میکنیم و توجهمان به آنها گسترده میشود.
ذهنآگاهی یکی از موثرترین راهکارهای دسترسی به خود و رسیدن به خودآگاهی است. هر روز زمانی را به خلوت با خود و انجام مراقبههای ذهنآگاهی اختصاص دهید تا تاثیر آن را در خودآگاه شدنتان مشاهده کنید
هوش هیجانی را در خود تقویت کنید
تقویت هوش هیجانی نیز یکی دیگر از راهکارهای تقویت خودآگاهی است. وقتی اجازه میدهیم احساساتمان بر ما غلبه کند، میتوانیم تصمیمات بدی بگیریم که عواقب ناخواستهای دارد. تقویت هوش هیجانی به ما این امکان را میدهد که دیدگاه “سوم شخص” را در نظر بگیریم تا عقب بنشینیم و بهطور عینیتر آنچه را ارزیابی کنیم که در حال وقوع است.
کوچ استخدام کنید
یکی از مهارت های کوچینگ که یک کوچ باید به آن مسلط باشد، ایجاد آگاهی در مراجع یا همان خودآگاهی است. کوچ به مراجع کمک میکند تا سریعتر مسیر آگاه شدن را طی کند و سریعتر به احساسات خود دسترسی پیدا کند
از دیگران درخواست بازخورد کنید
وقتی از اطرافیانتان بازخورد میخواهید، به شما فرصتی میدهد تا رفتار خود را از دیدگاه آنها ببینید. علاوه بر این، میتواند به شما کمک کند نقاط ضعفی را شناسایی کنید که نمیتوانید ببینید یا ترجیح میدهید نادیده بگیرید.
برای گسترش خودآگاهی بیرونی نیاز دارید تا از دیگران کمک بگیرید و از آنها بپرسید شما را چگونه میبینند و ارزیابی میکنند. در مقاله منظور از بازخورد چیست درباره تعریف بازخورد و منظور از بازخورد در ارتباط کاملا صحبت کردهایم و به شما پیشنهاد میدهیم آن را مطالعه کنید.
به تنفستان توجه کنید
به حسهایی که در بدنتان تجربه میکنید، بیشتر اهمیت دهید؛ زیرا آنها شما را بهسمت پیدا کردن احساساتتان راهنمایی میکنند. بیشتر در زمان حال حضور داشته باشید. بهجای وقتگذرانی در گذشته و آینده به آنچه اکنون در حال وقوع است توجه کنید.
مغز خود را از نو سیمکشی کنید
آمیگدال قسمتی از مغز است که مانند نوعی رادار عمل کند. این رادار نیاز به فرار یا مبارزه را نشان میداد؛ درواقع آمیگدال در پیشبینی خطر مهارت دارد و واکنش نشان میدهد. در شرایط فرار یا مبارزه قلب ما تند میزند، شکممان سفت میشود و عضلات گردن ما منقبض میشوند. این تغییرات فیزیکی مانند سیمی نامرئی است که به مغز سیگنال میدهد تا یک احساس منفی را ثبت یا نامگذاری کند.
اگر آگاهیتان را به وضعیت فیزیکی خود بیاورید (حضور در اینجا و اکنون، کاری که در تمرینات ذهنآگاهی انجام میشود) در لحظه میتوانید احساس لحظهایتان را تشخیص دهید. ماهر شدن در این کار مغز شما را دوباره سیمکشی میکند تا در موقعیتهایی که احساس خطر میکنید، گزینههای متفاتتری نسبت به فرار یا مبارزه در دست داشته باشید.
در جلسات کوچینگ چطور به خودآگاهی میرسیم؟
کوچ مانند آینهای شفاف در جلسات حضور دارد تا شما خودتان را همانطوری ببینید که هستید. کوچ شما با پرسیدن سوالاتی عمیق به شما کمک میکند تا به عمیقترین وجوه درونیتان متصل شوید و احساسات و افکارتان را مشاهده کنید.
کوچ از ابزارهایی مانند گوش دادن فعال، پرسشگری، سکوت و استفاده از استعاره برای شفاف کردن و تسهیل خودآگاهی استفاده میکند.
اگر مایلید بیشتر درباره کوچینگ بدانید، مقاله کوچینگ چیست را مطالعه کنید.
نتیجهگیری
وقتی خودمان را چه از نظر درونی و چه بیرونی درک کنیم، میتوانیم پیشرفت کنیم و در جهت رشد تلاش کنیم. این نیاز به کاوش عمدی، حفاری عمیق و بررسی نحوه واکنش ما به موقعیتها دارد. خودآگاهی یک سفر است نه مقصد. همانطورکه در توسعه خودآگاهی خود به جلو میروید، بهطور مرتب از خود بپرسید: “امروز چگونه بهسمت بهترین نسخه از خودم حرکت کنم؟”