مشارکت کارکنان در سازمانها بهعنوان یکی از مؤلفههای کلیدی در مدیریت منابع انسانی شناخته میشود که نقش بسیار مهمی در بهبود عملکرد، بهرهوری و رشد سازمانی ایفا میکند. این مفهوم به فرایندهایی اشاره دارد که در آنها کارکنان در تصمیمگیریها، برنامهریزیها و بهبود فرآیندها مشارکت فعال دارند.
در دنیای امروز که رقابتهای سازمانی هر روز افزایش مییابد، اهمیت مشارکت کارکنان بهویژه در راستای استراتژیهای سازمانی بیشتر از همیشه احساس میشود.
این مقاله از مدرسه کسب و کار مدیربان به بررسی مفهوم مشارکت کارکنان و اهمیت آن و نقش استراتژیک آن در سازمانها میپردازد و نشان میدهد که چگونه این مشارکت میتواند بهعنوان عاملی برای افزایش بهرهوری، نوآوری، رضایت شغلی و در نهایت رشد سازمانی عمل کند.
راهنمای مطالعه مقاله
Toggleتعریف مشارکت کارکنان
با اینکه تعاریف مختلفی برای مشارکت کارکنان وجود دارد (که نشاندهنده اهمیت و تنوع آن است) اما تعریف اصلی مشارکت کارکنان عبارت است از: درگیر شدن فعال و موثر کارکنان در فرایند تصمیم گیری، حفظ پایداری و ایجاد تحول سازمانی است.
در سطح ابتدایی، مشارکت کارکنان بهمعنی حضور فعال و مؤثر آنها در فرآیند تصمیمگیری است. این سطح شامل نقش داشتن به کارکنان در طراحی و بهتر کردن روشهای کار، ساختار سازمان و تغییرات مدیریتی هم میشود.
در سیستمهای کاری با عملکرد بالا (High-performance work systems) و روشهای کاری با مشارکت زیاد، بر راههایی تأکید میشود که در آنها کارکنان علاوه بر انجام وظایف، در نظم دادن به کار، حل مشکلات و بهتر کردن فرآیندها نقش مستقیم و مهمی داشته باشند.
مشارکت کارکنان، علاوه بر نقش اصلی در تصمیمگیری، نوعی توانمندسازی هم به حساب میآید؛ یعنی به کارکنان حس مالکیت و دلبستگی نسبت به سازمان و کارهایشان داده میشود. این موضوع افزایش انگیزه، رضایت شغلی و قویتر شدن حس همکاری در محیط کار را به دنبال دارد.
این نوع مشارکت گاهی بهعنوان تصمیمگیری مشترک (Co-Determination) هم شناخته میشود. به طور کلی، مشارکت کارکنان تنها یک ابزار برای اطمینان از نقش فعال و مؤثر آنها در سازمان نیست، بلکه راهی است برای بیشتر شدن قدرت، حس کنترل و مالکیت آنها بر محیط کار که در نهایت منجر به کارایی بیشتر، رضایتمندی و تعهد به سازمان میشود.
اگر فرآیندهای مشارکتی به درستی اجرا شوند، سازمان میتواند در روبهرو شدن با مشکلات محیطی قویتر و خلاقتر باشد و فرهنگ سازمانی دموکراتیک، مشارکتی و پیشرفته را تقویت کند.
راههای افزایش مشارکت کارکنان در سازمان
در فضای رقابتی کسب و کارهای امروز، موفقیت و پیشرفت سازمانها صرفاً به تصمیمات گرفتهشده از سمت مدیران وابسته نیست؛ بلکه مشارکت فعال کارکنان به یکی از ارکان کلیدی در تضمین پایداری سازمان و افزایش نوآوری آن تبدیل شده است.
سازمانهایی که بستر مناسبی برای مشارکت اثربخش نیروی انسانی خود فراهم میکنند، از مزایای چشمگیری مانند افزایش بهرهوری، بهبود رضایت شغلی، ارتقای نوآوری و تقویت انسجام تیمی بهرهمند میشوند.
در ادامه، مجموعهای از راهکارهای اثربخش و تجربهمحور جهت ارتقای سطح مشارکت کارکنان ارائه خواهیم داد که قابلیت اجرا در انواع سازمانها (اعم از بنگاههای اقتصادی کوچک تا شرکتهای بزرگ) را داشته باشد.
۱. ایجاد ساختارهای رسمی برای مشارکت
یکی از اقدامات اساسی در راستای نهادینهسازی مشارکت کارکنان، طراحی و پیادهسازی ساختارهای رسمی است. سیستمهای ارائه پیشنهادات، تیمهای تخصصی حل مسئله نمونههایی از این ساختارها به شمار میروند.
این سازوکارها بستری فراهم میکنند تا کارکنان به صورت سازمانیافته در فرآیندهای تصمیمگیری مشارکت نموده و حس تعلق خاطر بیشتری نسبت به سازمان پیدا کنند.
به طور خاص، شوراهای کارکنان در برخی کشورها به عنوان ابزاری نهادینهشده برای مشارکت سطح بالای کارکنان استفاده میشود. علاوه بر این، رویکرد مشارکت مبتنی بر نمایندگی (انتخاب نمایندگان کارکنان) همچنین میتواند در ایجاد کانال ارتباطی موثر بین نیروی کار و مدیران ارشد سازمان، نقش مهمی ایفا نماید.
۲. سهیم کردن کارکنان در تصمیمات سازمان
هنگامی که کارکنان این فرصت را داشته باشند تا در مراحل برنامهریزی و تصمیمگیریهای کلیدی سازمان مشارکت کرده و دیدگاههای خود را بیان کنند، نهتنها حس مالکیت و مسئولیتپذیری آنان نسبت به نتایج کار افزایش مییابد، بلکه بهطور چشمگیری انگیزه و سلامت روانی آنها نیز ارتقا خواهد یافت.
تفویض مسئولیتهایی مانند انتخاب دورههای آموزشی متناسب با نیازهای شغلی، مشارکت در طراحی نظام پاداش و تشویق یا حتی مدیریت بودجه فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی سازمان به کمیتههایی متشکل از نمایندگان کارکنان، نمونههایی روشن از مشارکت فعال در فرآیندهای تصمیمسازی محسوب میشوند.
این روش برای واگذاری اختیار، بسیار اثربخش است؛ زیرا کارکنان، به واسطه آشنایی مستقیم با فرآیندهای کاری، توانمندی بالایی در شناسایی نقاط قابل بهبود و ارائه پیشنهادهای کاربردی و اجرایی پیدا خواهند کرد.
۳. ایجاد محیطی پشتیبان
فراهم کردن محیطی که در آن کارکنان بتوانند آزادانه و بدون ترس ار قضاوت شدن، ایدههای خود را مطرح کنند، باعث میشود مشارکت بهتر و موثرتری هم داشته باشند. برای ایجاد چنین محیطی، ارتباط دوطرفه و شفاف بین کارکنان و مدیران بسیار مهم است.
میتوان با برگزاری جلسات تیمی منظم، ایجاد راههای ارتباطی باز برای همه و آموزش مهارتهای خوب گوش دادن به مدیران به شکلگیری این فرهنگ کمک کرد. در مجیطهایی که تنوع بالایی دارند، رفتار محترمانه افراد و کارکنان با یکدیگر، اعتماد و روحیهی مشارکت را در آنها افزایش میدهد.
۴. بهرهگیری هدفمند از ابزارهای بازخورد
استفاده از ابزارهایی مانند نظرسنجیهای منظم، صندوقهای پیشنهادات (اعم از فیزیکی یا دیجیتال) و تشکیل گروههای کانونی، بهعنوان روشی ساختارمند برای شنیدن صدای کارکنان، جایگاه ویژهای در سیاستهای منابع انسانی دارد.
با این حال، اثرگذاری این ابزارها تنها زمانی محقق میشود که فراتر از جمعآوریِ صرفِ دادهها باشد و بازخوردها بهصورت نظاممند تحلیل و در فرآیند تصمیمگیری سازمان لحاظ شوند.
آنچه این چرخه را کامل و اثربخش میسازد، شفافسازی و اطلاعرسانی درباره اقداماتی است که بر پایه نظرات کارکنان انجام شده است. این رویکرد، نهتنها اعتماد و انگیزه نیروی انسانی را تقویت میکند، بلکه نشان میدهد سازمان به مشارکت واقعی و سازنده باور دارد.
۵. تقویت مشارکت از طریق تفویض اختیار هدفمند
تفویض اختیار، زمانی به ابزاری موثر در ارتقای مشارکت سازمانی تبدیل میشود که بهصورت واقعی و نه صوری، در تصمیمگیریهای مدیریتی و سازمانی جاری شود.
واگذاری مسئولیتهای دارای ارزش عملیاتی، ایجاد تیمهای خودگردان با اختیارات مشخص و مشارکت کارکنان در تعیین اهداف شغلی و حرفهای خود، نمونههایی از این رویکرد اثربخش هستند.
وقتی افراد در موقعیتی قرار بگیرند که بر روند کاری و مسیر رشد خود تاثیر بگذارند، سطح درگیری ذهنی و انگیزه آنها برای ایفای نقش مؤثر در سازمان به شکل محسوسی افزایش پیدا میکند.
۶. شناسایی و پاداش مشارکت مؤثر
تقدیر هدفمند از مشارکت کارکنان، نقشی کلیدی در ایجاد انگیزه پایدار و تقویت احساس ارزشمندی ایفا میکند. هنگامی که سازمان بهصورت علنی و سازگار با سیاستهای خود، مشارکت کارکنان را به رسمیت میشناسد، این پیام بهوضوح منتقل میشود که نظرات، اقدامات و تلاشهای فردی مورد توجه و قدردانی قرار میگیرند.
پاداش میتواند بهصورت مالی (مانند پرداخت پاداش عملکرد یا تخصیص سهام تشویقی) یا غیرمالی (از جمله اعطای مرخصی تشویقی، فراهمسازی فرصتهای توسعه فردی و حرفهای یا حمایت از مسیرهای آموزشی) ارائه شود.
همچنین پیادهسازی نظامهای Peer-to-Peer Recognition که در آن کارکنان مستقیماً از تلاش و همکاری یکدیگر قدردانی میکنند، میتواند به شکلگیری و تقویت فرهنگ سازمانی مبتنی بر احترام متقابل و قدردانی روزمره بینجامد؛ فرهنگی که زمینهساز تعاملات انسانی سالمتر و روحیه کاری مثبتتر در سازمان خواهد بود.
۷ . فراهمسازی فرصتهای یادگیری و رشد
آموزش، بستری حیاتی برای مشارکت مؤثر کارکنان است. با تقویت مهارتهایی مانند حل مسئله، تصمیمگیری و ارتباط مؤثر، کارکنان آمادگی بیشتری برای نقشآفرینی در فرآیندهای سازمانی پیدا میکنند.
برنامههایی مانند منتورینگ یا یادگیری از همکاران باتجربه نیز اعتماد به نفس کارکنان جدید را افزایش میدهد. سازمانهایی که در توسعه توانمندیهای فردی سرمایهگذاری میکنند، مشارکت عمیقتر و مؤثرتری را تجربه خواهند کرد.
۸. تقویت همکاری میانبخشی
ایجاد تیمها و کارگروههایی با اعضایی از بخشهای مختلف، باعث تقویت مشارکت و کاهش فاصله بین واحدها میشود. این همکاریها به تبادل بهتر اطلاعات، حل مسائل پیچیده و تصمیمگیری مؤثرتر کمک میکند.
همچنین، حضور نمایندگان بخشها در جلسات تصمیمگیری، باعث میشود نظرات مختلف شنیده شود و تصمیمات جامعتری گرفته شود.
۹. الگوسازی مدیران در تقویت فرهنگ مشارکت
مدیران ارشد و رهبران سازمانی نقشی تعیینکننده در نهادینهسازی فرهنگ مشارکت ایفا میکنند. هنگامی که این افراد خود بهصورت فعالانه در فرآیندهای مشارکتی حضور دارند، با کارکنان تعامل سازنده برقرار میکنند و در تصمیمگیریها نظر آنها را جویا میشوند، عملاً الگویی عملی و الهامبخش برای سایر اعضای سازمان ارائه میدهند.
چنین رویکردی نهتنها به ایجاد اعتماد متقابل کمک میکند، بلکه باعث میشود مشارکت از یک اقدام موردی فراتر رفته و به بخشی از رفتار و هویت سازمانی تبدیل شود.
رعایت اصولی مانند گفتوگوی مؤثر، توجه به دیدگاههای متنوع و فراهمسازی فضای باز برای اظهارنظر، از جمله ویژگیهایی است که مدیران باید در عملکرد روزمره خود بروز دهند تا مشارکت سازمانی به یک فرهنگ پایدار تبدیل شود.
۱۰. بهرهگیری از بازیسازی برای ارتقای مشارکت کارکنان
بازیسازی (Gamification) بهعنوان رویکردی نوآورانه، توانسته جایگاه قابلتوجهی در افزایش مشارکت کارکنان به دست آورد. با تلفیق عناصر بازی در فعالیتهایی مانند نظرسنجیهای داخلی، جلسات ایدهپردازی گروهی یا برنامههای آموزشی، میتوان تجربهای جذابتر و انگیزهبخشتر برای کارکنان رقم زد.
استفاده از مکانیزمهایی مانند امتیازدهی، رقابتهای سازنده یا پاداشهای نمادین، نهتنها به افزایش درگیری ذهنی افراد کمک میکند، بلکه مشارکت داوطلبانه را نیز بهشکل قابل توجهی تقویت میکند.
در این شیوه با ایجاد حس بازی و سرگرمی در بستر کاری، محیطی تعاملیتر و پرانرژیتر برای همفکری و یادگیری فراهم میشود.
۱۱. ارزیابی مستمر و ارائه بازخورد برای پایداری مشارکت
مشارکت کارکنان زمانی میتواند بهصورت پایدار و اثربخش در سازمان جریان داشته باشد که بهطور منظم مورد سنجش و بازنگری قرار گیرد.
استفاده از شاخصهای مشخص و ابزارهای تحلیلی و دادهمحور، به سازمانها امکان میدهد تا سطح مشارکت را بهدقت رصد کرده و در صورت نیاز، اقدامات اصلاحی مناسبی را طراحی و اجرا کنند.
علاوه بر این، ارائه بازخورد شفاف و بهموقع به کارکنان درباره اثرگذاری مشارکت آنها در تصمیمسازیها، نقشی کلیدی در حفظ انگیزه و تعهد سازمانی ایفا میکند. ارزیابی مشارکت کارکنان نهتنها حس ارزشمندی را در میان اعضا تقویت میکند، بلکه مشارکت را از یک فعالیت مقطعی به بخشی جدانشدنی از فرهنگ سازمانی تبدیل میکند.
افزایش مشارکت کارکنان، فرآیندی چندلایه و وابسته به تعامل موثر بین ساختارهای سازمانی، رفتار مدیران و فرهنگ حاکم بر محیط کار است. از طراحی سازوکارهای رسمی و مشوقهای انگیزشی گرفته تا الگوسازی توسط رهبران و فراهمسازی فضای امن روانی، هر یک نقشی مکمل در ارتقای کیفیت مشارکت ایفا میکنند.
تاثیر مشارکت کارکنان بر موفقیت سازمانی
۱. باعث بهبود بهرهوری سازمانی میشود
مشارکت کارکنان و بهبود بهرهوری مشارکت کارکنان میتواند با افزایش حس مسئولیتپذیری و انگیزه درونی، به بهبود بهرهوری و کارایی سازمان منجر شود. وقتی افراد در تصمیمگیریها نقش دارند، تمایل بیشتری به تلاش هدفمند، خلاقیت و بهبود کیفیت کار نشان میدهند.
هنگامی که کارکنان در فرآیند تصمیمگیری مشارکت فعال دارند، نگرش آنها نسبت به دستاوردهای سازمان تغییر میکند. آنها دیگر خود را صرفاً یک کارمند نمیبینند، بلکه به عنوان شرکای موفقیت سازمان عمل میکنند و برای حفظ و ارتقای کیفیت، بیشتر تلاش خواهند کرد.
زمانی که کارکنان احساس کنند نظراتشان مورد توجه و ارزشگذاری قرار میگیرد، با تعهد و انرژی بیشتری به انجام وظایف میپردازند و حس مسئولیتپذیری بالاتری از خود نشان میدهند. این امر در نهایت منجر به افزایش کارایی و کاهش ضایعات و اتلاف منابع سازمانی خواهد شد.
این مشارکت همچنین زمینهای برای نوآوری و همکاری مؤثرتر در تیمها فراهم میکند. با این حال، برخی مطالعات نشان دادهاند که تأثیر مشارکت بر بهرهوری همواره مثبت نیست و به نوع مشارکت و نحوه اجرای آن بستگی دارد؛ بنابراین، طراحی هوشمندانه و متناسب با ساختار سازمانی، شرط اصلی موفقیت این رویکرد است.
۲. باعث نوآوری و حل مسائل میشود
مشارکت کارکنان تأثیر زیادی در تحریک نوآوری و حل مشکلات سازمانی دارد. زمانی که کارکنان در فرآیندهای تصمیمگیری و ایدهپردازی مشارکت میکنند، سازمان از طیف وسیعتری از دانش و خلاقیت بهرهمند میشود.
این همافزایی میتواند به توسعه راهحلهای نوآورانه برای چالشهای پیچیده و ایدههای جدید برای محصولات، خدمات و فرآیندها منجر شود. بهطور خاص، کارکنان میتوانند در شناسایی مشکلات و ارائه شیوههای نوین برای بهبود عملکرد سازمان نقش کلیدی ایفا کنند.
۳. مشارکت کارکنان باعث رضایت و وفاداری مشتریان میشود
مشارکت کارکنان در فرآیندهای تصمیمگیری و کاری میتواند تأثیر چشمگیری در رضایت مشتریان داشته باشد. وقتی کارکنان انگیزه و تعهد بیشتری به کار خود دارند، کیفیت خدمات بهبود مییابد و در نتیجه، رضایت و وفاداری مشتریان افزایش مییابد. این بهبود در روابط با مشتریان، میتواند به رشد فروش و افزایش بهرهوری سازمانی منجر شود.
۴. کاهش ترک خدمت و غیبت
مشارکت فعال کارکنان در فرآیندهای سازمانی میتواند منجر به کاهش ترک خدمت و غیبت از کار شود. وقتی کارکنان احساس تعامل و تعهد بیشتری نسبت به کار دارند، تمایل کمتری به ترک شغل یا غیبت پیدا میکنند.
۵. سازمان با تغییرات محیطی سازگارتر میشود
مشارکت کارکنان یکی از عوامل کلیدی برای افزایش سازگاری سازمانها با تغییرات محیطی، بهویژه در کسبوکارهای کوچک و متوسط (SMEs) است.
زمانی که کارکنان در فرآیندهای تصمیمگیری و تغییرات محیطی دخالت دارند، سازمانها قادر خواهند بود سریعتر و مؤثرتر به تغییرات بازار و نیازهای مشتریان واکنش نشان دهند.
همچنین با مشارکت دادن کارکنان در فرآیند مدیریت تغییر، سازمانها قادر خواهند بود پذیرش تغییرات را آسانتر کرده، انگیزه لازم برای اجرای موفق آنها را فراهم آورند و از بروز اختلافات و مشکلات داخلی ناشی از تغییر جلوگیری کنند.
۶. سازمان مزیت رقابتی پایدار کسب میکند
مشارکت کارکنان بهعنوان ابزاری مؤثر برای ایجاد و حفظ مزیت رقابتی پایدار شناخته میشود. سازمانهایی که به کارکنان خود بهعنوان یک منبع اساسی برای رقابت نگاه میکنند، این نوع مشارکت را بهطور فعال تشویق میکنند.
۷. اهداف سازمانی و فردی کارکنان محقق میشود
دستیابی به اهداف سازمانی و شخصی مشارکت کارکنان نه تنها برای دستیابی به اهداف سازمانی مهم است، بلکه میتواند به آنها در رسیدن به اهداف شخصیشان نیز کمک کند.
زمانی که کارکنان بهطور فعال در فرآیندهای سازمانی مشارکت میکنند، فرصتهایی برای رشد و پیشرفت فردی پیدا میکنند که در نهایت به تحقق اهداف بلندمدت سازمانی کمک میکند.
۸. باعث بهبود فرایندهای کاری میشود
کارکنان در تصمیمگیریها میتواند نقش مؤثری در شناسایی مشکلات و بهینهسازی فرآیندهای کسبوکار داشته باشد. با درگیر شدن در این فرآیندها، کارکنان نقاط ضعف را سریعتر تشخیص میدهند و راهکارهایی عملی برای بهبود ارائه میکنند.
این بهبود مستمر موجب افزایش کارایی، کاهش هزینهها و در نهایت، ارتقای بهرهوری و سودآوری سازمان میشود.
۹. تقویت فرهنگ و ارزشهای سازمانی
وقتی مشارکت به بخشی از فرهنگ سازمانی تبدیل شود، ارزشهای سازمانی چون شفافیت، احترام متقابل و همدلی در بستر سازمان نهادینه میگردند. چنین فرهنگی، نهتنها به بهبود عملکرد سازمان کمک میکند، بلکه حس اعتماد، تعلق و رضایت را در میان کارکنان تقویت مینماید.
۱۰. توانمندسازی کارکنان و توسعه مهارتها
مشارکت در تصمیمگیریهای سازمانی، فرصتهایی ارزشمند برای یادگیری و تقویت مهارتهایی مانند حل مسئله، ارتباط مؤثر و رهبری فراهم میکند.
این فرآیند، هم مسیر پیشرفت شغلی فردی کارکنان را تسهیل میکند و هم باعث غنای سرمایه انسانی سازمان میشود.
۱۱. تقویت روابط تیمی
فرآیند مشارکت، تعامل مستمر و سازنده میان اعضای تیمهای کاری را ایجاب میکند. این تعاملات، زمینهساز تقویت اعتماد متقابل، همکاری اثربخش و شکلگیری یک فرهنگ تیمی منسجم خواهد بود؛ فرهنگی که تاثیری مستقیم بر کیفیت عملکرد فردی و جمعی دارد.
۱۲. صرفهجویی در هزینهها
مشارکت کارکنان در طرحها و فرآیندهای بهبود، موجب کاهش وابستگی به مشاوران بیرونی و هزینههای ناشی از ترک خدمت نیروهای انسانی میشود.
همچنین، کاهش نرخ غیبت و خروج کارکنان از سازمان، صرفهجویی قابلتوجهی در هزینههای جذب و آموزش منابع انسانی به همراه خواهد داشت.
۱۳. ارتقای ارتباطات سازمانی و اعتماد متقابل
فرهنگ مشارکت فعال کارکنان نقش مهمی در بهبود کیفیت و جریان ارتباطات در سطوح مختلف سازمان ایفا میکند. در محیطهایی که ارتباطات سازمانی به صورت تعاملی و دوسویه جریان دارد (نه صرفاً از بالا به پایین) کارکنان با اطمینان بیشتری قادر به بیان دیدگاهها، پیشنهادات سازنده و حتی دغدغههای خود خواهند بود.
مدیرانی که گوش شنوا دارند و مشارکت واقعی را ترویج میکنند، به ایجاد فضایی شفاف، باز و مبتنی بر اعتماد متقابل کمک میکنند. این اعتماد که به شکل دوطرفه در جریان است، یکی از ارکان اساسی برای دستیابی به همسویی استراتژیک در سازمان و اجرای اثربخش برنامههای تغییر خواهد بود.
اَشکال مشارکت کارکنان در سازمان
سطوح مشارکت کارکنان در سازمانها مشارکت کارکنان مفهومی یکپارچه و یکسان در همه سازمانها نیست، بلکه در سطوح مختلف و با اشکال گوناگون بروز مییابد.
شناخت این تنوع، به مدیران کمک میکند تا متناسب با ساختار و فرهنگ سازمانی خود، الگوهای موثرتری برای مشارکت طراحی و اجرا کنند.
در ادامه، به بررسی رایجترین شکلهای مشارکت کارکنان و مدلهای نظری مرتبط با آن میپردازیم.
۱. مشارکت رسمی و غیررسمی
مشارکت رسمی و غیررسمی مشارکت کارکنان در سازمانها میتواند به دو شکل رسمی و غیررسمی صورت گیرد. مشارکت رسمی از طریق ساختارها و سازوکارهای تعریفشده مانند دایرههای کیفیت، نظام پیشنهادات، یا کمیتههای مشارکت شکل میگیرد.
در این روش، فرآیند مشارکت بر پایه مقررات و چارچوبهای مشخص انجام میشود و معمولاً بخشی از سیاستهای سازمانی است.
در مقابل، مشارکت غیررسمی خارج از ساختارهای رسمی و اغلب از طریق تعاملات روزمره میان کارکنان و مدیران شکل میگیرد.
این نوع مشارکت میتواند از طریق گفتوگوهای غیررسمی، تبادل نظر در محیط کار یا توافقات شفاهی ایجاد شود. اگرچه مشارکت غیررسمی ساختاریافته نیست، اما نقش مهمی در ایجاد اعتماد، شفافیت و تقویت روابط کاری ایفا میکند.
۲. مشارکت مستقیم و غیرمستقیم
مشارکت مستقیم زمانی رخ میدهد که کارکنان بهصورت فردی و بدون واسطه در فرآیندهای تصمیمگیری سازمان حضور دارند. در این شیوه، افراد مستقیماً نظرات خود را مطرح کرده و در تدوین یا اجرای تصمیمات مشارکت میکنند.
این نوع مشارکت معمولاً در سطوح عملیاتی و در قالب جلسات تیمی، گروههای بهبود یا گفتگوهای چهرهبهچهره بین مدیر و کارکنان دیده میشود.
در مقابل، مشارکت غیرمستقیم از طریق نمایندگان کارکنان انجام میشود. در این حالت، گروههایی مانند شوراهای یا کمیتههای نمایندگی نقش واسطه را میان کارکنان و مدیریت ایفا میکنند.
عمق تاثیر گذاری یا سطوح مشارکت کارکنان
میزان مشارکت کارکنان در تصمیمگیریهای سازمانی میتواند دامنهای گسترده داشته باشد. این دامنه را میتوان در قالب یک طیف تعریف کرد که از بیاطلاعی کامل تا اختیار کامل تصمیمگیری امتداد پیدا میکند.
در این طیف، شش سطح اصلی مشارکت قابل شناسایی است:
- بیاطلاعی: کارکنان هیچگونه اطلاعاتی درباره تصمیمات سازمانی ندارند؛
- اطلاعرسانی: کارکنان از تصمیمات پیشرو آگاه میشوند، اما نقشی در شکلگیری آن ندارند؛
- اظهارنظر: کارکنان میتوانند دیدگاهها و پیشنهادات خود را بیان کنند، اما الزاماً این نظرات تأثیری در تصمیمگیری نخواهند داشت؛
- مشارکت مشورتی: نظرات و دیدگاههای کارکنان در فرآیند تصمیمگیری مورد توجه قرار میگیرد؛
- حق مخالفت (ویتو): کارکنان اختیار دارند با تصمیمات خاصی مخالفت کنند یا روند آن را متوقف نمایند؛
- اختیار کامل تصمیمگیری: تصمیمگیری بهطور کامل به کارکنان واگذار شده و آنها مسئول اجرای آن هستند.
دامنههای مشارکت کارکنان
مشارکت کارکنان تنها به یک حوزه محدود نمیشود و میتواند در ابعاد مختلفی از فعالیتهای سازمان گسترش پیدا کند؛ ازجمله:
مشارکت در وظایف شغلی
این نوع مشارکت بهمعنای سهیم کردن کارکنان در تصمیماتی است که به طور مستقیم با نحوه انجام کار و مسئولیتهای شغلی آنها مرتبط است؛ برای مثال، مشارکت در تعیین بهترین روش انجام یک وظیفه یا زمانبندی برای انجام کارها.
مشارکت در مدیریت منابع انسانی
این حوزه شامل مشارکت کارکنان در تصمیمگیریهای مربوط به استخدام نیروهای جدید، تعدیل نیرو در صورت لزوم و برنامهریزیهای مرتبط با منابع انسانی سازمان است؛ این نوع مشارکت به ویژه در سازمانهایی که ساختار منابع انسانی رسمی ندارند، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
مشارکت راهبردی
این سطح از مشارکت به معنای دخیل کردن کارکنان در تصمیمات کلان و استراتژیک سازمان است؛ تصمیماتی نظیر طراحی مدل کسبوکار، انتخاب بازارهای هدف برای فعالیت یا تعریف ارزش پیشنهادی سازمان.
مشارکت مالی
بهکارگیری سیاستهایی مانند تقسیم سود، طرحهای سهام کارکنان و پاداش عملکرد، برای ایجاد حس مشارکت اقتصادی در کارکنان.
مشارکت در تصمیمگیری
درجه پیادهسازی و تطابق با زمینه سازمانی
مقایسه مشارکت کارکنان و مشغولیت کارکنان
هرچند مفاهیم مشارکت و مشغولیت کارکنان گاهی بهجای یکدیگر استفاده میشوند، اما تفاوتهای معناداری در ادبیات مدیریت منابع انسانی بین آنها وجود دارد.
این تفاوتها نه تنها در تعاریف، بلکه در انگیزهها، روشهای سنجش و پیامدهای سازمانی مشهود است. درک این تفاوتها به سازمانها کمک میکند تا استراتژیهای موثرتری برای بهرهبرداری از سرمایه انسانی خود طراحی کنند.
۱. جایگاه ذهنی در مقابل نقش عملی
مشارکت به رفتارهای قابل مشاهده مانند حضور فعال در تصمیمگیریها، همکاری در پروژهها و ارائه پیشنهادات برای بهبود فرآیندها تأکید دارد؛ در حالی که مشغولیت یک وضعیت روانشناختی است که نشاندهنده اشتیاق، رضایت درونی و احساس تعلق به سازمان است.
به این معنا، ممکن است کارکنان مشغول باشند؛ اما در فعالیتهای مشارکتی نقشی نداشته باشند. یا بالعکس، در فعالیتها مشارکت کنند؛ اما پیوند عاطفی با سازمان احساس نکنند.
۲. تفاوت در نوع انگیزه
مشغولیت بهطور عمده از درون فرد سرچشمه میگیرد و بهعنوان تمایل درونی، داوطلبانه و بر اساس تجربه و رضایت شخصی شکل میگیرد. در حالی که مشارکت گاهی ناشی از الزامات سازمانی یا انتظارات مدیریتی است.
بهعنوان مثال، کارکنانی که طبق ساختار شغلی در جلسات شرکت میکنند، لزوماً مشغول نیستند. در نتیجه، مشارکت میتواند تحمیل شود، اما مشغولیت نمیتواند به زور ایجاد شود.
۳. تفاوت در رویکرد سازمانی
سازمانهایی که بر مشارکت کارکنان تاکید دارند، بر طراحی سازوکارهایی نظیر نظامهای پیشنهاددهی، گروههای کاری مشترک و فرآیندهای مشارکتی تمرکز میکنند.
از سوی دیگر، مشغولیت نیازمند بسترسازی فرهنگی و روانی است؛ مانند ایجاد معنا در کار، اعتمادسازی، تقویت حس ارزشمندی و فراهم کردن فرصتهای رشد فردی.
۴. تفاوت در پایداری
مشغولیت اگر بهدرستی پرورش یابد، بهعنوان یک پدیده ماندگار درونی باقی میماند که حتی در شرایط سخت کاری نیز دوام میآورد.
در حالی که مشارکت، اگر صرفاً سطحی و بدون اثرگذاری واقعی باشد، بهسرعت فرسوده یا بیاثر میشود. بنابراین، تمرکز صرف بر مشارکت بدون توجه به ایجاد بستر مشغولیت، میتواند به فعالیتگرایی سطحی منجر شود.
۵. رابطه علت و معلولی
مشارکت در بسیاری از موارد، بهعنوان محرک مشغولیت عمل میکند. زمانی که کارکنان احساس کنند که مشارکت آنها جدی گرفته میشود و بر تصمیمات سازمانی تأثیرگذار هستند، انگیزه و تعلق شغلی آنها افزایش مییابد.
همچنین، کارکنانی که از سطح بالایی از مشغولیت برخوردارند، بیشتر تمایل دارند داوطلبانه در فرآیندهای مشارکتی شرکت کنند. این تعامل دوسویه میتواند موجب ایجاد چرخهای مثبت شود که هم بهرهوری را افزایش میدهد و هم فرهنگ سازمانی را تقویت میکند.
۶. تفاوت در روشهای اندازهگیری
مشارکت معمولاً از طریق شاخصهای کمی و رفتاری سنجیده میشود؛ مانند میزان شرکت در جلسات، تعداد پیشنهادات یا دفعات همکاری در پروژهها.
در مقابل، مشغولیت بیشتر از طریق نظرسنجیهای نگرشی سنجیده میشود، شاخصهایی مانند رضایت شغلی، انگیزه، احساس ارزشمندی و تمایل به ماندگاری در سازمان.
۷. استراتژیک در مقابل پیامد
مشارکت را میتوان بهعنوان یک اقدام استراتژیک و قابل برنامهریزی در نظر گرفت، اما مشغولیت پیامد و نتیجه این اقدامات است.
سازمانهایی که به دنبال افزایش مشغولیت هستند باید ابتدا فرصتهای واقعی برای مشارکت فراهم کنند؛ زیرا بدون تجربه مشارکت معنادار، ایجاد مشغولیت پایدار دشوار خواهد بود.
در عین حال، تلاش برای ایجاد حس مشغولیت بدون فراهمکردن زمینه واقعی برای مشارکت، ممکن است منجر به دلزدگی یا بیاعتمادی کارکنان شود.
سخن پایانی
میتوان گفت که مشارکت کارکنان نه تنها یک ابزار استراتژیک برای بهبود عملکرد و بهرهوری سازمانها است، بلکه بهعنوان یکی از ارکان اساسی در شکلگیری فرهنگ سازمانی و موفقیت بلندمدت عمل میکند. سازمانهایی که بهطور مؤثر از مشارکت کارکنان بهرهبرداری میکنند، قادرند از ظرفیتهای انسانی خود بهطور کامل استفاده کرده و نوآوری، رضایت شغلی، و بهرهوری را ارتقا دهند.
بهاینترتیب، مشارکت کارکنان بهعنوان یک عامل کلیدی در دستیابی به اهداف استراتژیک، پایداری و رشد سازمان محسوب میشود و میتواند آن را در دنیای رقابتی و متغیر امروز به یک مزیت رقابتی پایدار تبدیل کند.