راهنمای مطالعه مقاله
Toggleهدف گذاری مالی چیست؟
هدف گذاری در حوزه مالی (هدفگذاری مالی) به این معناست که در یک بازۀ زمانیِ مشخص به سطح دلخواهی از وضعیت اقتصادی برسیم. این کار لزوماً با افزایش حقوق یا درآمد ممکن نیست؛ مثلاً شما میتوانید با قناعتکردن جلوی خیلی از هزینههای غیرضروری زندگی را بگیرید.
فرض کنید برای تولد همسرتان ۵میلیون تومان کنار گذاشتهاید و قرار است مهمانی مفصلی بگیرید. اما همسر شما بیشتر از مهمانی به محبت شما نیاز دارد؛ بخشی از هدف گذاری مالی شما میتواند این باشد: «بهجای صرف ۵میلیون برای تولد به همسرم هدیۀ واقعی و موردنیاز او را میدهم. با این کار هم در هزینههای زندگیمان صرفهجویی میکنم و هم به اهداف مالی در زندگی مان میرسیم.»
یکی از مسئلهها و موضوعاتی که معمولاً آدمها با آن درگیر هستند، مسائل مالی و اقتصادی است. باتوجهبه شرایط امروزی و بحران کرونا و بیثباتی اقتصادی برای بسیاری از اقشار و شغلها، افراد احساس نیاز بیشتری میکنند که مباحث مالی و اقتصادی را بفهمند.
اگر میخواهید هدف گذاری را اصولی و با تمرین و در فضایی کارگاهی یاد بگیرید، پیشنهاد ما به شما شرکت در دوره آموزش هدف گذاری مدیربان است.
همانطورکه در مقالات قبلی مدیربان گفتیم هدف گذاری مالی از جمله مهارتهایی است که در عصر حاضر بیش از پیش ضروری است و کسانی که این مهارت را بهصورت عملی و کاربردی یاد بگیرند، بهراحتی میتوانند با انواع چالشهای اقتصادی و مالیشان به بهترین شکل برخورد کنند؛ چراکه آنها با این مهارت مشکلات را پیشبینی و خودشان برای هرگونه اوضاعی آماده میکنند و برای هر اتفاق و مشکلی برنامهای دارند.
حتماً در فیلمهای اکشن دیدهاید که وقتی نقشۀ «الف» اجرا نمیشود بهسراغ نقشۀ «ب» میروند و باز اگر نقشۀ «ب» محقق نشود، نقشۀ «ج» را دنبال میکنند. افراد هدفمند هم هیچوقت تسلیم و محکوم شرایط نمیشوند؛ چون باور دارند انسان فرزند انتخابهایش است، نه محکوم شرایط.
شخص هدفمند با هر اتفاق طوری برخورد میکند که او را به هدفش نزدیک کند و هیچوقت در برابر اتفاق تسلیم و خلع سلاح نمیشود. او در لحظه برنامه و سناریو خلق و اجرا میکند و بهسمت حادثهها و مشکلات با رویکردی تهاجمی حرکت میکند؛ نه اینکه در برابر آنها تسلیم بشود و زانوی غم بغل بگیرد.
بنابراین لازم و ضروری است که خودمان را به این مهارت خیلی مهم مجهز کنیم و در بخشهای مختلف زندگی ازجمله بخش اقتصادی و مالیِ زندگی، هدفمند جلو برویم و هیچ عاملی ما را متوقف نکند.
یکی از راههای رسیدن به زندگیِ متعادل و جامع، طراحی سیستم زندگی و هدفگذاری براساس چرخ زندگی است. چرخ زندگی به شما کمک میکند باتوجهبه شرایطتان در بخشهای مختلف زندگی در چه جایگاه و وضعیتی هستید. بنابراین کمکِ اول چرخ زندگی افزایش خودآگاهی و خوشناسی شما دربارۀ وضعیت و شرایطتان در حال حاضر است.
برای سنجیدن چرخ زندگی، شما به بخشهای مختلف زندگیتان (ازجمله مالی) باتوجهبه شاخصهایی که خودتان تعیین کردهاید، نمره میدهید. در گام بعدی خواستههایتان را از زندگی باتوجهبه بخشهای مختلف چرخ زندگی مینویسید و کارهایی را معلوم میکنید که در هر بخش باید انجام بدهید تا به آن وضعیت دلخواه برسید.
پشنهاد میکنیم اگر مایلید درباره چرخ زندگی بیشتر بدانید وبینار رایگان چرخ زندگی را دانلود کرده و ببینید.
حالا میتوانید باتوجهبه وضعیت موجود و وضعیت مطلوبتان و باتوجهبه چرخ زندگیتان برنامهریزی کنید و شروع به کار و اقدام کنید. سؤال اینجاست که ما در این بخش چه وضعیت و شرایطی داریم و به خودمان چه نمرهای میدهیم و برای آینده میخواهیم چه مسیری را طی کنیم؟
بنابراین منظور ما از هدف گذاری مالی این است که برای آینده و اهداف اصلیمان در قسمت مالی و اقتصادی زندگی چه طرحی داریم و چگونه میخواهیم آن را مدیریت کنیم.
یادتان باشد همیشه باید به این توجه کنیم که چرخ زندگی ما چگونه است و آیا زندگی متعادلی داریم یا نه؛ زیرا یکی از مهمترین عوامل خشنودی و رضایت هر انسانی متعادلبودن چرخ زندگیاش است.
منظور از تعادل این است که من باید در تمام بخشها یک نمرۀ واحد بگیرم؛ نه. اینکه نمرۀ من عدد بالایی باشد هم اهمیت ندارد؛ ولی مهم است که در تمام حوزههای نمرۀ یکسانی بگیریم.
اگر در هدف گذاری مالی ضعیف هستید در دوره مدیریت مالی فردی به شما آموزش دادهایم چگونه با بودجه کم سرمایه گذاری و پس انداز کنید.
دورههای توسعه فردی
مراحل هدف گذاری مالی بهصورت گام به گام
هدف گذاری مالی تقریباً به هدف گذاری در بخشهای دیگر زندگی شبیه است؛ اما در این حوزه به بررسیهای دقیقتری نیاز داریم؛ زیرا سروکار ما با اعداد و ارقام است و تحلیل ما کمّی است.
هدف گذاری مالی ۴ مرحله دارد:
- بودجهبندی؛
- ثبت هزینهها و درآمدها؛
- بررسی ماهانه؛
- هدف گذاری برای آینده (ماه آینده).
بودجهبندی
اول هر ماه باید براساس دارایی و نیازهای ابعاد مختلف زندگیتان هدف گذاری کنید و برای هرکدام از این ابعاد بودجۀ مالی در نظر بگیرید؛ مثلاً برای ملزومات زندگی ۶۰درصد از درآمد، برای تفریح ۲۰درصد، برای سرمایهگذاری ۱۵درصد و برای امور عامالمنفعه (امور خیر) ۵درصد اختصاص دهید.
ثبت درآمدها
از مجموع درآمدهای ماهانهتان فهرستی تهیه کنید تا درنهایت مشخص شود چقدر درآمد خواهید داشت. سعی کنید در هر ماه برای خودتان درآمد ثابت ایجاد کنید.
ثبت هزینهها
طبق بودجهبندی که داشتید در این بخش باید هزینههایتان را در طول ماه فهرست کنید و در آخر ببینید آیا طبق بودجۀ تعیینشده خرج کردهاید یا خیر.
بررسی ماهانه
در پایان هر ماه باید مثل یک حسابدار به بررسی دخلوخرجتان بپردازید و بررسی کنید چه هزینههایی داشتید. کدام هزینهها ضروری و کدام غیرضروری بوده، کدام هزینهها بر مبنای نیاز شما بوده و کدام براساس خواستۀ شما، چه سرمایهگذاریهای موفقی کردید، چقدر کسری بودجه داشتید یا در پایان ماه اضافه هم آوردهاید. جه منابع درآمدی دارید، به چه طریقی میتوانید در ماه آینده درآمدتان را افزایش دهید و… . اینها سؤالاتی است که باید در پایان هر ماه از خودتان بپرسید تا با خودآگاهی اهداف مالی ماه آینده را مشخص کنید.
پس از بررسی ماهانه حالا وقت هدف گذاری برای ماه آینده است. وقتی با این قاعده آشنا شوید، میتوانید به هدف گذاری های بلند مدت (سالانه و چندساله) هم فکر کنید و در آخر باید به مرحلهای برسید که با تخصصی که دارید، کسبِ درآمد کنید و با سرمایهگذاریِ درست داراییهایتان را افزایش دهید.
اصلی مهم در برنامه ریزی و هدف گذاریِ مالی
یکی از اصول مهم در برنامه ریزی و هدف گذاری مالی این است که حتماَ حتماَ و حتماُ هزینهها، درآمدها و نیازهایتان را ثبت کنید، بررسی ماهانه داشته باشید، کارهای جدید راه بیاندازید، درآمد فعال داشته باشید و بودجهبندی را فراموش نکنید.
مراحل هدف گذاری مالی از بعد نگرشی
تحلیل وضعیت گذشته و حال خیلی به ما کمک میکند که آینده را چگونه طراحی و خلق کنیم؛ بنابراین برای اینکه هدف گذاری مالی درستی داشته باشیم باید از بُعد نگرشی ۵ مرحلۀ زیر را تحلیل و بررسی کنیم.
برای هدف گذاری مالی باید این موارد را بررسی کنیم؟
- از لحاظ مالی کجا بودم؟ (وضعیت گذشته)؛
- کجا هستم؟ (وضعیت موجود)
- کجا باید باشم؟ (باورها و ارزشها)؛
- تا کجا میخواهم بروم؟(خواستهها و مطلوبیتها و ایدهها)؛
- تا کجا میتوانم بروم؟ (اقدام و عمل).
معمولا افراد در هدف گذاری مالی مستقیم بدون هیچ مقدمه و پیشنیازی، سریعاً سراغ مرحله چهارم میروند؛ طبیعی است که غالبا به اهدافشان هم نمیرسند.
بررسی وضعیت گذشته و وضعیت موجود
اینکه ما بدانیم از کجا شروع و چه فرایندی را طی کردیم که به وضعیت فعلی رسیدیم خیلی مهم است. چرا؟ چون گذشتۀ ما بهترین اطلاعات و دادههای اختصاصیمان را میتواند به ما بدهد.
با این اطلاعات و دادهها میتوانیم طرحی متناسب با شرایط خودمان بریزیم؛ نه طرح و هدف های دیگران. زیرا ما باور داریم هر فردی نقشۀ خاص خودش را دارد و نمیتواند از نسخۀ دیگران استفاده کند.
البته میتوانیم از نسخۀ دیگران یاد بگیریم و الگوبرداری کنیم؛ ولی این مهم است شرایط فردی و خانوادگی و ارزشی و محیطی و فرهنگی خودمان را هرچه بیشتر بشناسیم و و متناسب با آن طرح و نقشه داشته باشیم و هدف گذاری مالی کنیم.
سؤالاتی که به ما کمک میکند تا وضعیت گذشته و حالمان را تحلیل کنیم ازاینقرار است:
- من در مقاطع مختلفِ زمانی تا الان چه درآمدهایی کسب کردم؟ از چه طریق و روشی؟ هرکدام از آنها چه مزایا و معایبی داشتند؟
- چه درآمدهایِ بیشتری میتوانستم کسب کنم، ولی نکردم و سراغشان نرفتم؟
- چه هزینههایی داشتم؟ کجاها میتوانستم در این هزینهها صرفهجویی کنم؟
- کجاها باید هزینه میکردم، ولی نکردم؟
- کجاها سرمایهگذاری کردم؟ هرکدام از آنها چگونه بود؟
- آیا اصلاً برنامهای برای سرمایهگذاری داشتم؟
- در مباحث مالی آیا من بیشتر بهدنبال ثروت بودم یا در حال فرار از فقر؟
- نسبت هزینهها با درآمدم در مقاطع مختلف چگونه بود؟ کمتر یا بیشتر یا مساوی؟
- در حال حاضر چه درآمدها و هزینههایی دارم؟ موجودیام چقدر است و چگونه رو به جلو پیش میروم؟ آیا تحلیلی نسبت به روز و هفته و ماه گذشته دارم؟
و سؤالاتی از این جنس. این سؤالات به تحلیل وضعیت موجود شما کمک میکند.
بررسی باورها و ارزشهایمان
در مرحلۀ بعدی به این میپردازیم که دربارۀ وضعیت مالی و اقتصادیمان چه باورها و نگرشها و ارزشهایی داریم. آیا دربارۀ وضعیت مالیمان بایدهایی داریم یا نه. اگر داریم آنها چه هستند؟ این باورها دربارۀ خودمان هستند یا دیگران؟
بهعنوان مثال ممکن است باورمان این باشد: «پولدارشدن توی این زمونه غیرممکنه یا اینکه فقط باید پارتی داشته باشی تا بتونی پولدار بشی».
ما باید قبل از هدفگذاری این بایدها و باورهایمان را دربارۀ موضوعات اقتصادی و مالی بشناسیم؛ زیرا اگر به این باورها توجهی نداشته باشیم، به احتمال زیاد در هدفگذاریهای مالی و محققکردن اهدافمان گیر میکنیم.
مثلاً کسی که باورش این است افراد ثروتمند آدمهای مغروری هستند و به اطرافیانشان کمک نمیکنند؛ اما هدف مالی بزرگی داشته باشد، طبیعی است این باور مانع میشود تا او به این هدفش یعنی ثروتمندشدن برسد.
ر ادامه نمونهای از باورهای مالی را میآوریم تا باورهای خودتان را بسنجید و ببینید چه باورهایی درزمینۀ ثروتاندوزی دارید.
- برای پول درآوردن باید سرمایه داشته باشم.
- اگر بخواهم پول زیادی در بیاورم، نمیتوانم زندگی متعادلی داشته باشم.
- موفقیت مالی من به بازار شغلی و وضعیت اقتصادی بستگی دارد.
- برای پولدار شدن باید ریسکهای بزرگی بکنم.
- پول مقیاسی است برای اینکه بسنجم زندگی من چقدر ارزشمند است و من چقدر موفق هستم.
- برای اینکه پول زیادی در بیاورم، باید حتماً در شغلهای خاصی مشغول به کار باشم.
- با پولِ بیشتر میتوانم تأثیر مثبت بیشتری روی دنیا بگذارم.
- با پول انسانها از فقر و شکست و همۀ گناهان ناشی از آن خلاص میشوند.
- من هم مانند تمام ثروتمندانِ دیگر میتوانم ثروتمند بشوم.
- و… .
بنابراین خیلی مهم است چه باورها و ارزشهایی دربارۀ مباحث مالی و اقتصادی دارید. همین باورهاست که شما را در محقق کردن هدف های مالی در زندگی تان مصمم و محکم نگه میدارد و باعث میشود هیچوقت کم نیاورید و عقبنشینی نکنید.
بررسی خواستهها و ایدهها
در مرحلۀ چهارم باید به این بپردازیم که باتوجهبه باورها و ارزشهایی که درزمینۀ مالی و اقتصادی داریم، دنبال چه چیزهایی هستیم و چه میخواهیم.
در این مرحله تمام ایدهها و آرزوها، خواستهها، رؤیاها، آرمانها و هرآنچه را در ذهنتان دارید بنویسید؛ هر چیزی که رابطهای با مباحث مالی و اقتصادی دارد. ذهنتان را کاملاً تخلیه کنید و همهوهمه را روی کاغذ بیاورید.
در این مرحله میتوانید از تکنیک بارش یا طوفان فکری استفاده کنید. هرچه بیشتر بنویسید بهتر است. اینجا کمیت مهم است نه کیفیت.
اقدام و عمل
بعد از نوشتنِ تمام خواستهها و ایدههایتان آنها را دستهبندی کنید. دستهبندی مدلهای مختلفی دارد؛ ازجمله: دستهبندی زمانی. در دستهبندی زمانی تخمین بزنید به هرکدام از خواستههایتان در چه بازهای میتوانید برسید؟ (۲۰ساله و ۱۰ساله، ۵ساله، ۱ساله، ۶ماهه، ۳ماهه و … .)
در کنار این زمانبندی که انجام دادید، میبینید برای محققکردن بعضی از اهدافتان نیاز دارید مقدمات و پیشنیازهایی را پشت سر بگذارید. آنها را بنویسید و برای بهدستآوردنشان حتماً برنامهریزی و سپس اقدام کنید.
حتماً بخوانید: هدف گذاری و برنامه ریزی موثر چه ویژگیهایی دارد؟
اصول هدف گذاری مالی موفق
هدفگذاری مالی موفق ویژگیهایی و اصولی دارد که در ادامه به آنها میپردازیم:
دستیافتنی است
خوشبینی در هدف گذاری بهمعنای ندیدنِ موانع نیست؛ زیرا بعضی افراد با ایجاد فضای هیجانی و جو غلط میگویند: «هیچ کاری نشد نداره و ما هرکاری بخوایم میتونیم انجام بدیم». این افراد درکل در رؤیا و روی ابرها سیر میکنند. متأسفانه دقیقاً همین افراد وقتی به جایی میرسند که باید عمل کنند، خیلی ضعیف و سست عمل میکنند.
موضوع خوشبینی تا حدی درست است؛ اما باید قوانین و عرف جامعه را نیز در نظر بگیریم. باید با خودمان شفاف و صادق باشیم و بررسی کنیم آیا هدف ما دستیافتنی است یا خیر. اگر هست، با چه شرایط و پیشزمینهها و زیرساختهایی میتوانیم به آن برسیم؟
شاخص هدف گذاری درست این است که حداقل بتوانیم مسیر کلیِ رسیدن به هدف را ترسیم و زمان تحقق آن را باتوجهبه تجربیات و توانمندیها و شرایط خودمان و مشورت با افراد خبره مشخص کنیم.
منحصربهفرد است
کسی که میخواهد هدف گذاری مالی انجام دهد، مهم است که شرایط اختصاصی و منحصربهفرد خودش را در نظر بگیرد؛ یعنی از دیگران تقلید و کپیبرداری نکند.
خیلی مواقع افراد به این نگاه میکنند که دیگران چه اهدافی دارند تا همان اهداف را برای خودشان انتخاب کنند. این اشتباه خیلی بزرگی هست؛ زیرا هرچقدر هدف های زندگی بومیتر و متناسب با شرایط اختصاصی شما باشد، احتمال اینکه محقق بشود، بیشتر است.
برعکس این موضوع هم درست است. نکتۀ دیگر این است که اگر هدف گذاری، خاص شما باشد، با احتمال موفقیت چند برابری روبهرو هستید و در بعضی مواقع حتی کار آسانتری در پیش دارید.
دستاوردهای گوناگون دارد
در هدفگذاری مالی باید به این توجه کنید شما به چه قیمتی میخواهید به این هدف برسید؛ یعنی در هر زمینهای (از جمله مالی) که بخواهید هدفگذاری کنید یک چیزی میدهید و یک چیزی (هدف) دریافت میکنید.
سعی کنید طوری هدف گذاری مالی کنید که علاوه بر رسیدن با اهدافتان، به دستاوردهای بیشتری برسید؛ ازجمله ویژگیها، عادات، ارتباطات و دانش و مهارتهای بیشتر.
ممکن است که هدف گذاری مالی مخصوص خودتان را داشته باشید و به هدفی که میخواستید برسید؛ اما اگر در این هدف و ایده خبری از رشد متناسب با شما نباشد، آن هدف باز هم ارزش چندانی ندارد؛ بنابراین باید در هدف گذاری مالی به جنبهها و منظرهای دیگرِ هدفتان هم توجه کنید و دقت و برنامه داشته باشید که با یک تیر چند نشان را بزنید.
بهترین زمانها برای هدف گذاری مالی چه زمانهایی است؟
بهمن و اسفندِ هر سال بهترین زمان برای هدف گذاری مالی است. در این دو ماه تمام عملکرد ده ماه اخیر را در بیاورید و براساس آن برای سال بعد برنامهریزی کنید.
یکی از بدترین کارهایی که اکثر مردم انجام میدهند این است که در ایام عید نوروز برنامه ریزی میکنند؛ بعد درگیر دیدوبازدید میشوند؛ درحالیکه بهترین زمان بهمن و اسفند است تا با تحلیل گذشته و بررسی آینده آمادگیهایی را برای هدفگذاری جدید در خودشان ایجاد کند.
درواقع در بهمن و اسفند باید کل عملکرد مالیتان را استخراج کنید و اهدافی را رصد کنید که در طول سال تعریف کردید. سپس وقتی به یک استنباط رسیدید هدف گذاری مالی کنید.
یکی دیگر از بهترین زمانها برای هدفگذاری مالی انتهای هر ماه است؛ یعنی انتهای هر ماه، آن ماه را رصد کنید و بعد هدف های مالی تان را تحلیل کنید که آیا کاملا محقق شده یا کمی از آن یا کاملاً. سپس براساس آن هدفگذاریتان را تغییر دهید یا دستکاری کنید.
چگونه اهداف بلند مدت و کوتاه مدت مالی بنویسیم؟
روشهای مختلفی برای نوشتنِ اهداف بلند مدت وجود دارد. یک روش درنظرگرفتنِ رشد سالیانه درآمد است؛ مثلاً یک نمونه هدف گذاری مالی میتواند به این صورت باشد که درآمد هر سالِمان دوبرابر سال قبل بشود.
بهعنوان مثال اگر سال ۹۳ درآمد ما یکمیلیون تومان بود، درآمد من در سال ۹۴ دومیلیون تومان، سال ۹۵ چهارمیلیون تومان، سال ۹۶ هشتمیلیون تومان، سال ۹۷ شانزدهمیلیون تومان، سال ۹۸ سیودو میلیون تومان و سال ۹۹ شصتوچهار میلیون تومان برسد.
یکی دیگر از روش های هدف گذاری در زندگی (در بُعد مالی) این است که درآمد ما هر سال دوبرابرِ تورم رشد کند.
یعنی اگر درآمدمان کمتر از تورم شد؛ فقیرتر و اگر بیش از تورم شد ثروتمندتر شدهایم.
نرخ تورم، شاخص بهای کالا و خدمات مصرفی براساس اعلام بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در سال نودوشش ۶.۹درصد بوده است. شما باید کاری کنید که درآمدتان دوبرابر این باشد.
یعنی باید درآمدتان ۲۰درصد افزایش داشته باشد؛ مثلاً درآمد ۵میلیون تومانی شما در ماه با ۲۰درصد افزایش باید ششمیلیون تومان بشود تا از تورم جلو بزنید.
هدف های مالی کوتاه مدت چه ویژگیهایی دارند؟
ما میتوانیم فعالیتهای مالی خودمان را به سه گروه کوتاه مدت (سه ماه) میان مدت (شش ماه تا یک سال) و دراز مدت (سه تا پنج سال) تقسیم کنیم.
هرچقدر سعی کنیم که اهداف ما به دراز مدت نزدیکتر باشد، محکمتر و پایدارتر و پرسودتر است.
بهتر است روی روزها و هفتهها و ماههای خودمان بهگونهای کار کنیم که درآمدهای سه تا پنجساله داشته باشیم. معروف است اهداف از لحاظ ارزش به این صورت تشبیه شدهاند: اهداف کوتاه مدت تره، میان مدت زعفران و بلند مدت پسته است.
هرچقدر ما وقتمان را صرف کارهای دراز مدت کنیم بهتر است.
اما اهداف کوتاه مدت باید چند شاخص داشته باشند:
- باید بتوانیم پشت سرهم از خودمان باز خورد بگیریم؛
- باید انگیزشی باشد؛
- خیلی ملموس و واضح باشد؛
- باید سیستم حسابداریِ مالی قوی داشته باشیم؛ یعنی بدانیم که دقیقا در ماه چقدر هزینه کردیم یا چقدر درآمد داشتیم. فوقالعاده است اگر بدانیم درآمد هفتگیمان چقدر است.
اهداف مالی یک شرکت و سازمان چگونه باید باشد؟
در کسبوکارها و بیزینسها و خوداشتغالی هدف گذاری مالی باید منطبق بر موارد زیر باشد:
- منطبق بر گذشته باشد؛
- منطبق بر شرایط بازار باشد؛
- منطبق بر فعالیتهای مالی خود شرکت باشد.
در کسبوکارهای بزرگتر ورودیهای مالی در بخش مالی تزریق و سپس هدفگذاری و برنامه ریزی در بخش مدیریت انجام میشود
بعد هدف گذاری مالی برای دپارتمانها و کل شرکت مشخص میشود و بعد آنجا یکسری شاخص تعیین میکنند برای اینکه ببیند به ان هدف رسیدند یا نه.
در کسب و کارها اهداف مالی نسبت به اهداف فردی دراز مدت تر است؛ مثلا: اهداف کوتاه مدت را شش ماه تا یک سال، میان مدت را سه تا پنج ساله و بلند مدت را تا دهساله در نظر میگیرند.
دلیل اینکه کسبوکارها حتی چشمانداز بیستساله دارند و اهداف بلند مدت تر نسبت به فرد تعییین میکنند این است که سازمان و کسبوکار ارگانیک بزرگتری نسبت به فرد است.
البته هرچقدر جلوتر میرویم محیط ناپایدارتر و اهداف حتی برای کسبوکارها نیز کوتاه مدتتر میشود.
نویسندگان: جناب آقای یونس خدایی و مهدی فرهادینیا
ویراستار: سرکار خانم ریحانه مهدوی
مطالب عالی و نکته های جالبی بود ، که بعضا ساده ولی در عین ساده بودن کاربردی بودند . دو مطلب مفید برای من داشت …. سپاس
سلام
زنده باشید
حوشحالیم که براتون مفید بوده