ما تمایل داریم هیجانات و هوش خود را دو موضوع مجزا بدانیم؛ پس قرار دادن واژه هیجان کنار هوش اساساً روشی متفاوت برای باهوش بودن است که به آن هوش هیجانی میگوییم. دنیل گولمن در کتاب خود به نام «چرا هوش هیجانی میتواند مهمتر از ضریب هوشی باشد؟» تعریف جدید و متفاوتی از باهوش بودن ارائه داد که بین مردم محبوبیت بسیاری پیدا کرد.
درحالیکه باهوش بودن ممکن است به شما کمک کند در آزمونهای تخصصصی قبول شوید، هوش هیجانی با آگاهی از احساسات خود و دیگران شما را برای دنیای واقعی آماده میکند. باهوش بودن برای موفقیت در زندگی مهم است؛ اما هوش هیجانی کلید ارتباط خوب با دیگران و دستیابی به اهدافتان است.
بسیاری از مردم عقیده دارند که هوش هیجانی (EQ) بهاندازه هوش (IQ) مهم است و بسیاری از شرکتها از تستهای هوش هیجانی برای استخدام کارکنان جدید استفاده میکنند. هوش هیجانی آگاهی از اعمال و احساسات خود و چگونگی تاثیر آن بر دیگران است. همچنین به این معنی است که شما برای دیگران ارزش قائل هستید، به خواستهها و نیازهای آنها توجه کرده و میتوانید در سطوح مختلف با آنها همدلی کنید.
هوش هیجانی میتواند به شما در ایجاد روابط قویتر، دستیابی به موفقیت در مدرسه و کار و دستیابی به اهداف شغلی و شخصی کمک کند. همچنین، میتواند به شما کمک کند تا با احساسات خود ارتباط برقرار کنید، براساس نیات خود عمل کرده و درباره اهداف شخصی و حرفهایتان تصمیمات آگاهانه بگیرید.
راهنمای مطالعه مقاله
Toggleتعریف هوش هیجانی به زبان ساده
زندگی ما تحتتاثیر تصمیماتی است که میگیریم؛ بنابراین باید عقلانی عمل کنیم. از طرفی حتی اگر متفکر بسیار ماهری باشید و مهارتهای تفکر را به درستی به کار ببرید، نمیتوانید انکار کنید احساساتتان در تصمیمگیریهایتان نقشی اساسی دارند.
از کنار هم قرار دادن این دو گزاره میتوانیم هوش هیجانی را اینطور تعریف کنیم. هوش هیجانی یعنی توانایی استفاده عاقلانه از احساسات! شاید کلمات استفادهشده (عاقلانه و احساسات) در این تعریف متناقض به نظر برسد؛ اما قطعا اینطور نیست. بیایید ببینیم صاحبنظران به سوال «هوش هیجانی چیست» چه جوابی میدهند.
تعریف هوش هیجانی از زبان دانیل گولمن در کتاب هوش هیجانی:
هوش هیجانی نوعی زکاوت ویژه است که شامل خودآگاهی، نظم شخصی و همدردی است.
سالووی و مایر هوش هیجانی را اینطور تعریف میکنند:
توانایی نظارت بر احساسات و عواطف خود و دیگری؛ بهمنظور تفکیک و تشخیص آنها از هم و استفاده از اطلاعات بهدستآمده جهت راهنمایی فرایند تفکر و اقدامات بعدی.
از نظر این دو روانشناس هوش هیجانی شامل آگاهی از هیجانات خود، مدیریت هیجانات، انگیزه دادن به خود، تشخیص هیجانات دیگران و اداره کردن روابط است.
باتوجهبه دو تعریف بالا هوش هیجانی یعنی داشتن شناخت و درک درست از احساسات خود و دیگران و همچنین مدیریت آنها؛ بنابراین فردی که هوش هیجانی بالایی دارد، در ابتدا درک درستی از احساسات خود و دیگران داشته و در قدم بعدی توانایی کنترل و مدیریت احساست خود (و دیگران) را دارد.
چرا هوش هیجانی اهمیت دارد؟
همه ما باور داریم احساساتمان مهمند و باید بهطور تماموکمال و با احترام با آنها برخورد شود؛ اما درعینحال فکر میکنیم احساسات کارمان را مختل کرده و ثمرهای ندارند. اما واقعیت این نیست. احساسات تضمینکننده بقای ما هستند، باعث میشوند هوشیارتر شویم و اگر به آنها احتیاج نداشتیم، وجود نداشتند.
احساسات نوعی اطلاعات هستند که پیامهایی را راجع به آنچه درون هر شخص میگذرد، ارسال میکند. این پیامها در واکنش به رویدادهای درونی و بیرونی است. اگر به این اطلاعات دسترسی پیدا کنیم و بفهمیم این احساسات به ما چه میگویند، میتوانیم آگاهانهتر تصمیم بگیریم، سالمتر باشیم و روابط معنادارتری بسازیم.
هوش هیجانی چطور بر ابعاد مختلف زندگی ما تاثیر میگذارد؟
احساسات ما مشخص میکنند که توجهمان را به کدام سمت معطوف کنیم، چه چیزی را به یاد بیاوریم و چه چیزی را بیاموزیم. وقتی در چنگ احساساتی قوی مانند خشم یا سرخوشی هستیم، درک متفاوتی از دنیا داریم و این درک متفاوت مستقیما بر نحوه تصمیمگیری ما تاثیر میگذارد.
حقیقت این است که هرچقدر باهوش باشید، بازهم احساسات و عواطفتان بر فرآیندهای فکری منطقیتان تاثیر مثبت یا منفی میگذارند و اگر شما هوش هیجانی پایینی (عدم شناخت احساسات و مدیریت آنها) داشته باشید، اثر منفی آن در ابعاد مختلف زندگی دامنگیرتان خواهد شد.
در زیر نمونه هایی از تاثیر هوش هیجانی بر جنبههای مختلف زندگی را با شما به اشتراک میگذاریم.
۱. هوش هیجانی و موفقیت در تحصیل
موفقیت تحصیلی یک هدف اولیه برای دانش آموزان، والدین و معلمان است. درحالیکه معیارهای سنتیِ موفقیت اغلب تنها بر تواناییهای شناختی و پیشرفت تحصیلی تمرکز میکنند، تحقیقات تأثیر چشمگیر هوش هیجانی را بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان نشان میدهد.
هوش هیجانی که شامل مهارتهایی مانند خودآگاهی، خودتنظیمی، همدلی و مدیریت رابطه است، نقشی حیاتی در شکل دادن به سفر آموزشی و موفقیت بلندمدت دانش آموزان دارد.
مطالعات متعددی ارتباط مثبت بین هوش هیجانی و موفقیت تحصیلی را نشان داده است. دانشآموزان با هوش هیجانی بالا نسبت به دیگر دانش آموزان خودانگیختگی و انعطافپذیری بیشتری دارند و میتوانند با چالشهای جدید سازگار شوند. این ویژگی به بهبود مشارکت در یادگیری و در سطوح بالاتر به پیشرفت تحصیلی کمک میکند.
هوش هیجانی همچنین بر توانایی دانشآموزان برای مدیریت مؤثر استرس، حفظ تمرکز و تصمیمگیری صحیح تأثیر میگذارد که همگی برای موفقیت تحصیلی بسیار مهم هستند.
۲. هوش هیجانی و تصمیم گیری
درحالیکه عقل سلیم میگوید ما باید احساسات خود را نادیده بگیریم تا تصمیمات بهتری بگیریم، تحقیقات فعلی نشان میدهد عکس این موضوع صادق است. به نظر میرسد ارزیابی آگاهانه احساسات کلید تصمیم گیری موفقتر باشد.
هوش هیجانی (EQ) باعث میشود تا تصمیمات موثری بگیریم. به عقیده محققان دانشگاه کرنل افراد با هوش هیجانی بالاتر سیگنالهای مهم بدن را بهتر دریافت و از این اطلاعات برای اجتناب از تصمیمهای پرخطر استفاده میکنند.
۳. هوش هیجانی و روابط
روابط انسانی بینهایت پیچیده هستند؛ چون ما خودمان بینهایت پیچیدهایم. خیلی از مسائلی که بین انسانها اتفاق میافتد، نتیجه نحوه بیان احساساتمان است و به هوش هیجانی ما بستگی دارد.
روابط مهمترین جنبه زندگی انسان است. افراد با هوش هیجانی بالاتر روابط بهتری با دوستان، والدین و شریک عاطفیشان دارند. آنها دقیقتر میتوانند نشانههای غیرکلامی را تفسیر کنند، احساسات دیگران را درک کرده و تشخیص دهند از چه استراتژیهایی برای کاهش یا افزایش یک حس دیگر استفاده کنند.
تعارضات بخشی اجتنابناپذیر از هر رابطه است؛ اما هوش هیجانی میتواند تا حد زیادی بر نحوه حل تعارض تأثیر بگذارد. با هوش هیجانی بالا میتوانیم احساسات خود را در هنگام اختلافات مدیریت کنیم و با ذهنیت راهحلمحور به تعارضات نزدیک شویم.
با تمرین گوش دادن فعال، بهدنبال درک نیازهای اساسی و نگرانیهای هر دو طرف بودن و یافتن راهحلهای سودمند میتوانیم تعارضات را بهشیوهای سازنده بهسمت رشد و روابط قوی هدایت کنیم.
۴. هوش هیجانی و سلامت روان
هوش هیجانی و مدیریت صحیح احساسات بر سلامت جسمی و روانی ما تاثیر بسزایی دارد. منشا بسیاری از بیماریهای جسمی، روان ماست و احساسات ما مستقیما بر سلامت روان ما تاثیرگذارند.
افرادی که بهصورت مداوم تحت استرس و اضطراب هستند، غالبا از بیماریهایی نظیر زخم معده رنج میبرند. رابرت ساپولسکی استاد دانشگاه استنفورد در کتاب خود به این اشاره میکند که اضطراب حتی بر تولید مثل نیز تاثیر میگذارد و میتواند باعث کاهش آن شود.
تحقیقات پزشکی بسیاری بیماریهای قلبی را با خشم و خصومت مرتبط میدانند. افرادی که بیشتر از دیگران خشمگین میشوند تا ۲.۵ برابر بیشتر در معرض بیماریهای قلبی مانند سکته قلبی هستند.
افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، در مدیریت استرس و احساسات شدید ماهر هستند و همین امر باعث میشود نسبت به افراد دیگر کمتر درگیر بیماریهای روان تنی باشند.
۵. هوش هیجانی و خلاقیت
خلاقیت عنصری مهم در زندگی بشر است. نیل تایسون میگوید: افکار منطقی هرگز مانند احساسات، خلاقیت افراد را تحریک نمیکنند. ما روزانه فرصتهای زیادی برای خلاق بودن و فکر کردن به شیوهای جدید داریم.
خلاقیت به میزان کمی وابسته به ضریب هوشی است؛ یعنی برای خلاق بودن نیاز نیست نابغه باشید. در مقابل خلاقیت ما رابطه تنگاتنگی با هوش هیجانی دارد؛ حتی اگر این ارتباط واضح و آشکار نباشد.
پژوهشگران خلاقیت معتقدند احساسات هم جرقهای هستند که موتور خلاقیت را روشن میکنند و هم مانند سوخت موتور عملکرد ما را روشن نگه میدارند. انسانها موجوداتی هستند که توسط احساسات هدایت میشوند.
زمانی که بتوانیم احساساتمان را بهتر درک کنیم، میتوانیم بر اقداماتی که تصمیم به انجام آنها میگیریم، تأثیر بگذاریم. داشتن هوش هیجانی به شما این امکان را میدهد که فرازونشیبهای احساسی خود را تنظیم کنید تا احساسات مانع خلاقیت شما نشوند.
۶. هوش هیجانی و زندگی کاری
عواملی مانند رهبری، عملکرد، فرسودگی شغلی و اضطراب با هوش هیجانی رابطهای مستقیم دارد .افراد با هوش هیجانی بالا بهخصوص در شغلهای خدماتی و مشاغلی که نیازمند ارتباط با مشتری هستند، بهتر عمل میکنند.
با داشتن یک محل کار با هوش هیجانی بالا، افراد میتوانند در یک محیط کاری مثبت کار کنند که در آن همه به موفقیت و خوشبختی یکدیگر اهمیت میدهند. مدیران باهوش از نظر عاطفی نهتنها کارمندانی مستقل، با اعتمادبهنفس و موفق تربیت میکنند، بلکه وجودشان برای ایجاد تیمهای عالی و محیطی منسجم و با عملکرد بالا حیاتی است.
اولین قدم برای افزایش هوش هیجانی چیست؟
همانطورکه در تعریف هوش هیجانی اشاره کردیم، اولین قدم برای تقویت هوش هیجانی آگاهی است. آگاهی یعنی احساساتمان را درک کنیم و از نحوه تأثیرگذاری آنها بر اعمال و رفتارمان آگاه باشیم تا در قدم بعدی بتوانیم استراتژیهایی برای تنظیم و تعدیلشان داشته باشیم.
احساسات از جنس اطاعات هستند؛ بنابراین اولین قدم ضروری این است بفهمیم احساسات به ما چه میگویند؛ مثلا اضطراب به ما میگوید موضوع مهمی خارج از کنترل ماست. اما شناخت بدون درک نهتنها کمککننده نیست، بلکه ممکن است عملرد ما رو محدود کند. درک یعنی از نحوه تاثیر احساسات بر رفتارمان آگاه باشیم.
بهعنوان مثال همه ما ترس را میشناسیم. ترس باعث میشود از به خطر انداختن خودمان دوری کنیم؛ اما اگر بیشازحد از ناشناختهها دوری کنیم یا با دیدن اولین مانع تسلیم شویم، هیچوقت برای رسیدن به اهدافمان تلاش نمیکنیم؛ پس درک احساسات به ما کمک میکند تا بتوانیم ریسک کنیم و از دایره امن خود خارج شویم.
راههای تقویت هوش هیجانی
هوش هیجانی تا اندازه زیادی اکتسابی است و میتوان با تمرین و تکرار آن را ا افزایش داد. در ادامه راهکارهایی را برای تقویت هوش هیجانی معرفی میکنیم. استفاده از این راهها قطعا تاثیر زیادی در تقویت هوش هیجانی شما دارند.
۱. تلاش کنید آگاهی خود را حفظ کنید
آگاهی از احساسات برای پاسخهای عاطفی مناسب به اطرافیان میتواند هوش هیجانی شما را تا حد زیادی بهبود بخشد. دانستن اینکه چه زمانی احساس اضطراب یا عصبانیت میکنید، میتواند به شما کمک کند تا این احساسات را طوری پردازش کرده و با آنها ارتباط برقرار کنید که نتایج سالمی را به همراه داشته باشد.
برای بهبود آگاهی خود، هر زمانی که احساس شدیدی داشتید، آن را بررسی کرده و درباره آن، یادداشتبرداری کنید. حفظ آگاهی کار بسیار سختی است، اما این را هم باید در نظر بگیرید که قدم اول کسب هر مهارتی گسترش آگاهی است.
۲. احساسات دیگران را درک کنید
فارغ از اینکه هرکدام از ما فردی منحصربهفرد هستیم، همه ما انسانیم و احساسات انسانیِ مشترک داریم. آگاهی خود را به دیگران معطوف کنید تا متوجه شوید آنها در موقیتهای متفاوت چه احساساتی را تجربه میکنند. کافی است حدس بزنید و حدستان را با آنها به چک بگذارید.
۳. ابرازِ بدون آسیب رساندن را تمرین کنید
وقتی صحبت از ابراز باشد، سوال اصلی این است: «چطور احساسات منفی خودمان را ابراز کنیم؟» البته استفاده از لفظ منفی برای احساسات درست نیست و بهتر است از کلمه ناخوشایند استفاده کنیم.
موضوع این است که حتی احساسات قوی و ناخوشایندی مثل خشم را میتوان به سالمترین روش ممکن ابراز کرد. کافی است در این زمینه آموزش ببینید و مطالعه کنید. روش ارتباط بدون خشونت یکی از این روشهای ابراز احساسات ناخوشایند بدون آسیب رساندن به دیگران است.
۴. گوش دادنتان را تقویت کنید
گوشهای ما بهطور پیشفرض میشنوند و گوش نمیدهند. گوش دادن با شنیدن تفاوت زیادی دارد. گوشهایتان را برای گوش دادن فعال و آموزش دهید و به علائم بدنی مانند لحن، اهنگ، بلندی صدا، نحوه بیان واژهها و دیگر علائم غیرکلامی توجه کنید.
۵. همدلی کنید
تمرین همدلی کردن به شما در افزایش و تقویت هوش هیجانی کمک زیادی میکند. نسبت یه وقایع و دیگران بیتفاوت نباشید. این بیتفاوتی بهمعنای حل مساله دیگران نیست. همدلی یعنی همراه شدن یا افراد در تجربه خود آنهاست که در مقاله همدلی چیست کاملا درباره آن صحبت کردهایم.
در نظر گرفتن اینکه دیگران چگونه ممکن است احساس کنند، یک کیفیت مهم هوش هیجانی است؛ یعنی بتوانید با احساساتی همدلی کنید که ممکن است خودتان احساس نکنید و طوری پاسخ دهید که برای دیگران محترمانه و آرامشبخش باشد. سعی کنید خودتان را در موقعیت دیگران تصور کنید تا بتوانید احساسات آنها را درک کنید.
۶. رفتار خود را مدیریت کنید
مهم است که بتوانید با نگرش آرام و مثبت به موقعیتهای استرسزا نزدیک شوید. تنشها میتوانند بهراحتی تشدید شوند؛ بهخصوص زمانی که افراد تحت ضربالاجل کار میکنند؛ بنابراین ثابت ماندن و تمرکز بر یافتن راهحل میتواند به همه کمک کند تا به اهدافشان برسند.
سعی کنید از کارهایی مانند نفس عمیق کشیدن یا درخواست کمک در شرایط استرسزا استفاده کنید تا به شما کمک کند آرام و متفکر بمانید.
۷. بازخورد بگیرید و خود را ارزیابی کنید
منظور از بازخورد در ارتباط چیست؟ بازخورد یعنی اینکه بدانید دیگران شما را چطور میبینند. این کار کمک میکند تا دید نسبی از خودتان به دست آورید. فردی باشید که میتواند بازخورد دیگران را بشنود. گشودگی داشته باشید؛ به این معنی که مسئولیت اعمالتان را بپذیرید و مایل به بهبود نحوه ارتباط خود با دیگران باشید.
درحالیکه دریافت بعضی بازخوردها ممکن است چالشبرانگیز باشد، میتوانید سعی کنید به آن بهعنوان فرصتی برای یادگیری و رشد حرفهای فکر کنید. میتوانید از پرسشنامههای بازخورد معتبر مانند بازخورد ۳۶۰ استفاده کنید و نحوه تعاملتان با دیگران را ارزیابی کنید.
۸. ارتباط برقرار کنید و ارتباطهای جدید بسازید
مهارتهای ارتباطی قوی برای هوش هیجانی ضروری است. دانستن اینکه چه بگویید یا بنویسید و چه زمانی اطلاعات را ارائه دهید، برای ایجاد روابط قوی بسیار مهم است.
سعی کنید تا حد امکان ارتباط برقرار کنید و کانالهای متعددی برای دیگران ایجاد کنید تا احساسات خود را با شما در میان بگذارند.
۹. تاب آوری را تمرین کنید
غالبا افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، افرادی تابآور هستند. تاب آوری روند سازگاری و مقاومت در مواجهه با سختی، آسیب روانی، مصیبت، تهدید و استرس است.
تاب آوری یکی از مهارتهای عاطفی است که به شما کمک میکند تا هوش هیجانی خود را تقویت کنید. اگر دوست دارید بیشتر درباره مهارت تاب آوری و تحمل سختی بیشتر بدانید، مقاله مهارت تاب آوری چیست را بخوانید.
۱۰. پیش فرضهای خود را شناسایی کنید
پیشداوریها، سوگیریهای ضمنی، کلیشههای جنسیتی بر تصمیمگیریهای ما تاثیر میگذارند. شاید بهتر باشد قبل از اینکه این پیشداوریها بر نتایج تاثیر بگذارند، آنها را شناسایی کنیم.
ما بهشدت مستعد برداشتهای نادرست و درک ناصحیح ار حالات عاطفی دیگران هستیم. به این وضعیت سوگیری انتساب میگویند؛ یعنی حالات یا رفتار یک فرد را مشاهده میکنیم و به اشتباه آن را به وضعیت عاطفی خودمان نسبت میدهیم.
مثلا از روی چهره بیروح رئیسمان برداشت میکنیم از گزارش کار دیروز ما راضی نبوده است یا مثلا بهدلیل وجود پیشفرض «مردها خشن هستند» رفتار متفاوتی را نسبت به مردان در پیش میگیریم.
برای تقویت هوش هیجانی نیاز است تا پیشفرضها و سوگیریهای خود را شناسایی کنید تا بتوانید در موقعیتهای مدنظر، آنها را کنترل کنید.
مولفههای هوش هیجانی چیست؟
طبق تعریف سالووی و مایر هوش هیجانی ۵ مولفه دارد. آگاهی از هیجانات خود، مدیریت هیجانات، انگیزه دادن به خود، تشخیص هیجانات دیگران و اداره کردن روابط. درادامه هرکدام از این ۵ مولفه را بهم بررسی میکنیم.
۱. آگاهی از عواطف و هیجانهای خود
آگاهی از خود، شناسایی و تشخیص یک احساس در زمان وقوع آن، اصل و اساس هوش هیجانی است. ناتوانی در مشاهده احساسات واقعیمان باعث میشود تحتکنترل آنها قرار بگیریم.
کسانی که شناخت بهتری از احساسات خودشان دارند، میتوانند زندگی خود را بهتر مدیریت کنند و تصمیمهای مهم زندگیشان را آگاهانهتر بگیرند.
۲. مدیریت عواطف و هیجانات
احتمالا چالشبرانگیزترین مولفه هوش هیجانی مدیریت هیجانات است. منظور از مدیریت عواطف، توانایی آرام کردن و تسکین دادن به خود، دور کردن اضطراب، دلتنگی، بیحوصلگی و… است.
کسانی که مدیریت و کنترل خوبی روی احساسات خود ندارند، همواره با احساسات ناخوشایند دستوپنجه نرم میکنند؛ درحالیکه افراد توانا بهسرعت موانع و تنشهای زندگی را پشت سر گذاشته و در راه موفقیت گام بر میدارند. البته که مدیریت بهمعنای سرکوب و انکار احساسات نیست.
۳. انگیزه دادن به خود
همانطورکه در کتاب هوش هیجانی دانیل گولمن به آن اشاره شده است، انگیزه دادن به خود یعنی توانایی مقاومت در برابر لذت آنی و صبر برای آینده. آزمایشی در سال ۱۹۶۰ در دانشگاه استفورد انجام شد. به این صورت که در مقابل کودکان ۴ساله کلوچهای قرار میدادند و به آنها میگفتند اگر زمان مشخصی را صبر کنند و کلوچه را نخورند، به آنها دو کلوچه دیگر نیز خواهند داد. انتخاب کودک نهتنها نشاندهنده شخصیت اوست، بلکه ایدهای کلی از خط سیر زندگی او در آینده نیز به دست میدهد.
۴. تشخیص هیجانها و عواطف دیگران
همدلی یکی از مهارتهایی است که بر پایه خودآگاهی هیجانی و عاطفی قرار دارد و از مهمترین مهارتها در برقراری ارتباط با دیگران است. افراد همدل نسبت به علائم اجتماعی که نشاندهنده نیازها و خواستههای دیگران است، حساسترند وآنها را سریعتر دریافت میکنند.
افرادی که شغلهایی مانند مراقبت از دیگران، فروشندگی و مدیریت دارند، به این مهارت نیاز دارند و فرد را در شغل خود موفقتر میکنند.
۵. اداره کردن روابط
هنر اداره کردن روابط از مهارت ما در اداره کردن هیجانات و عواطف ناشی میشود. برای اینکه بتوانیم روابط خود را اداره کنیم، نیاز به دو مهارت مدیریت خود و همدلی داریم. درواقع بهعلت کمبود این دو مهارت ممکن است حتی یک نفر با ضریب هوشی خیلی بالا در روابط خود با دیگران بسیار ضعیف عمل کند.
توانایی اداره کردن روابط به افراد اجازه میدهد با دیگران روابط دوستانه برقرار کنند، بر دیگران تاثیر بگذارند و موجب راحتی و آسایش دیگران شوند.
ویژگیهای افراد با هوش هیجانی بالا
اگر تمایل دارید بدانید که جزو دسته افراد با هوش هیجانی بالا هستید یا خیر با مطالعه این بخش از مقاله همراه ما باشید. افراد با هوش هیجانی بالا ویژگیهای زیر را دارند:
- خودآگاهند؛ یعنی نسبت به احساساتی که تجربه میکنند، شناخت و درک دارند.
- دایره واژگان احساسی غنی دارند؛ یعنی برای احساساتی که تجربه میکنند، اسم دارند و تعداد احساسات بیشتری را نسبت به دیگران میشناسند.
- ابراز میکنند؛ یعنی میدانند احساسات خود را تا چه اندازه، با چه کسی و چه زمانی با دیگران به اشتراک بگذارند.
- همدلی میکنند؛ یعنی نسبت به دیگران بیتفاوت نیستند و با انسانهای دیگر همدلی میکنند.
- شنوندههای خوبی هستند.
- احساسات دیگران را درک میکنند؛ یعنی میتوانند از حالات چهره و زبان بدن احساسات دیگران را تشخیص دهند و درک کنند.
- خودکنترلی دارند؛ یعنی میتوانند رفتار خود را که ناشی از احساسات شدید است، مدیریت کنند.
- مسئولیت پذیرند؛ یعنی دیگران را برای موقعیت و شرایط موجود خود مقصر نمیدانند و مسئولیت رفتار خود را میپذیرند. درباره تعریف مهارت مسئولیت پذیری و پاسخگویی در مقاله مسئولیت پذیری چیست بیشتر بخوانید.
- نسبت به خود شناخت دارند؛ یعنی میدانند چه موقعیتهایی میتواند محرک احساسات مثبت یا منفی قوی در آنها باشد.
- از لذتهای آنی میگذرند؛ یعنی میتوانند برای گذشتن از لذتهای آنی تصمیم بگیرند.
ارتباط کوچینگ و هوش هیجانی
قبل از مطالعه این بخش اگر با مهارت کوچینگ آشنایی ندارید، حتما مقاله کوچینگ چیست را مطالعه کنید. در فرآیند کوچینگ فرد نسبت به احساسات خود آگاه میشود و نحوه تاثیر احساسات خود را بر نتایج به وضوح مشاهده میکند؛ بنایراین کوچینگ میتواند به شما کمک کند تا اولین و مهمترین قدم برای تقویت هوش هیجانی یعنی آگاهی را بردارید.
همچنین کوچ با دادن بازخوردهای موثر به شما تصویری شما از نحوه تعاملاتتان میدهد که این مورد نیز به شما در تقویت هوش هیجانی کمک میکند.کوچینگ تاب آوری را نیز افزایش میدهد و افرایش تاب آوری نیز یکی از روشهای تقویت هوش هیجانی است.
نتیجهگیری
هوش هیجانی یک مهارت ضروری برای هدایت روابط مهم در زندگی شماست. وقتی توانایی آگاهی از احساسات خود و ابراز آنها را به روشی سالم ایجاد میکنید، ممکن است شانس بیشتری برای موفقیت، چه از نظر حرفهای و چه از لحاظ شخصی داشته باشید. یادگیری بیشتر هوش هیجانی میتواند به شما کمک کند تا مهارتهای موفقیت در هر نقشی را که نیاز به تعامل با افراد دیگر دارد، توسعه دهید.